آدرس:

تهران، خیابان رجایی، 18 متری تختی، کوچه 57، پلاک7

تلفن تماس:

09124142741

ایمیل:

info@nabieakram.ir

ولی‌فقیه یا رهبر

ولی‌فقیه یا رهبر

ولی‌فقیه یا رهبر

ولی‌فقیه کسی است که مردم او را برای حکومت بر خود به ولایت بر می‌گزینند. خداوند بر اساس ضرورت حفظ نظام اجتماعی بشر و وجوب هدایت جوامع بشری در عصر غیبت، همان منصب امامت ولایت معصومین (ع) را برای فقهای واجد شرایط قرار داده و آنها را به جانشینی امامان معصوم نصب عام کرده است. حضرت امام در این باره می‏فرمایند: «قیام برای تشکیل حکومت و اساس دولت اسلامی واجب کفایی است. پس اگر یکی از آنان (فقهای واجد شرایط) موفق به تشکیل حکومت شوند دیگران باید از او تبعیت کنند.»[1]


ولایت فقیه در رهبری جامعه اسلامی و اداره امور اجتماعی ملت اسلامی در هر عصر و زمان از ارکان مذهب ‏شیعه دوازده امامی است که ریشه در اصل امامت دارد و اگر کسی بر اساس استدلال و برهان به عدم لزوم آن ‏رسیده باشد خودش می‌تواند از آن تبعیت نکند ولی ترویج اختلاف و تفرقه بین مسلمانان برای او جایز نیست.


بر اساس مذهب شیعه همه مسلمانان باید از اوامر ولایی ولی‌فقیه اطاعت کرده و تسلیم امر و نهی او باشند و این حکم ‏شامل همه مقلدین شده و شامل فقهای عظام هم می‏شود. پایبندی به ولایت فقیه جدای از پایبندی به اسلام و ‏ولایت ائمه معصومین (ع) نیست.


در مسائل مربوط به اداره کشور اسلامی و اموری که به عموم مسلمانان ارتباط دارد، نظر ولی امر مسلمین باید اطاعت شود؛ اما در مسائل فردی محض، هر مکلفی باید از فتوای مرجع تقلیدش پیروی کند.


ولی‌فقیه، حاکم و رهبر مردم در حکومت اسلامی است. میان او و مردم رابطه‌ای معنوی وجود دارد که اگر تحت حکومت قرار گیرد می‌توان روابط میان رهبر و مردم را در قوانین مدنی تنظیم کرد. رابطه میان رهبر و مردم باعث حفظ حکومت اسلامی شده و بخش اجتماعی و حکومتی اسلام در عمل به شکل کاملی پیاده می‌شود تا در سایه حکومت اسلامی تعالی و کمال مؤمنین به شکل کاملی اتفاق بیافتد. پس موضوع ولی‌فقیه با حکومت اسلامی شکل گرفته و معنی پیدا می‌کند.


یکی از تفاوت‌های ولی‌فقیه با مرجع تقلید نیز همین است که چه حکومت باشد یا نباشد مرجع تقلیدی باید باشد تا مردم احکام و وظایف فردی دینی خود را بدانند تا بتوانند به آن عمل کنند اما جایگاه ولایت فقیه با حکومت اسلامی معنی پیدا می‌کند.


میان ولی‌فقیه و مردم ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. ولی‌فقیه از میان مردم برخاسته و با خواست مردم آنها را رهبری می‌کند. یعنی رهبر جلودار مردم بوده و مردم با نگاه به او راه و جهت حرکت خود را در جامعه و حکومت اسلامی متوجه می‌شوند. این وظیفه رهبری همان وظیفه امام معصومی است که حاکم مردم می‌باشد که حدود پنج سال در زمان حکومت امام علی (ع) اتفاق افتاد.


یعنی در زمان غیبت امام زمان (عج) هنگام تشکیل حکومت اسلامی کسی باید جلودار مردم باشد تا مردم با نگاه به او راه حرکت به سمت تعالی اجتماعی در حکومت اسلامی را بدانند، همان‌طور که مردم برای دانستن وظایف فردی خود به مرجع تقلید نیاز دارند تا از او پیروی کرده و وظایف فردی خود را بدانند.


در این کتاب در مورد وظایف فردی افراد جامعه در برابر ولی‌فقیه و حاکم حکومت اسلامی که رهبر جامعه نامیده می‌شود و وظایف رهبر در مقابل مردم مطالبی بیان می‌شود؛ اما در مورد وظایف اجتماعی و اثر ولایت فقیه بر جامعه اسلامی و نگاه به موضوع از دیدگاه اجتماع باید در کتاب دیگری مورد بررسی قرار گیرد.


یکی از موضوعات مهم در مورد حاکمیت ولی‌فقیه این است که ولی‌فقیه امکان دیکتاتوری و استبداد ندارد. زیرا ملت او را انتخاب می‌کنند و مردم هم بر او نظارت دارند. ولی‌فقیه باید عالم، عادل و پایبند به احکام اسلام باشد مدیر، مدبر، شجاع و آگاه به امور زمان باشد. ممکن است عده زیادی چنین ویژگی‌هایی را داشته باشند اما آنچه فرد را با داشتن چنین خصوصیاتی در جایگاه ولایت فقیه قرار می‌دهد مقبولیت و بیعت مردم است. در این صورت بقای ولایت هم بستگی به این مقبولیت دارد. یعنی انتخاب و بیعت مردم همواره باید باقی باشد. بنابراین در صورتی ولی‌فقیه حاکم حکومت اسلامی می‌شود که بیعت مردم با او باشد در غیر این صورت حاکمیتی برای او وجود ندارد.


موضوع حکومت اسلامی و حاکمیت حاکم اسلامی به قدری اهمیت دارد که بزرگ‌ترین حقی که خداوند معین کرده، حق زمامدار بر مردم و حق مردم بر زمامدار است و آن را واجب کرده است.


امام علی (ع) می‌فرمایند: «و در میان حقوق الهی، بزرگ‏‌ترین حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبی که خدای سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرده و آن را عامل پایداری پیوند ملّت و رهبر و عزت دین قرار داده است. پس مردم اصلاح نمی‏شوند جز آنکه زمامداران اصلاح شوند و زمامداران اصلاح نمی‏شوند جز با درستکاری مردم. آنگاه که مردم حق رهبری را به جا آورند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت یابد و راه‏‌های دین‌داری پدیدار و نشانه‏‌های عدالت برقرار و سنّت پیامبر (ص) پایدار شود، پس روزگار اصلاح شده و مردم به تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مأیوس گردد.»[2]


امام علی (ع) در خطبه شقشقیه می‌فرمایند: «موقعیت من در مورد مسئله خلافت همچون میله‌ای است که در وسط سنگ آسیاست.»[3] وجود رهبر در یک جامعه همانند آن میله ثابت محکم و استواری است که سنگ را بر گرد خود به حرکت در می‏آورد و به سنگ جهت و به گردش آن ‏هماهنگی و یکنواختی می‏دهد. بنابراین برای اینکه یک جامعه تکیه‏گاه داشته باشد و در حوادث جاری، پایگاه و در حرکت خود اتحاد و جهت داشته باشد، نیازمند به وجود رهبر است. پس رهبر تکیه‌گاه ملت بوده و باعث اتحاد و هماهنگی مردم است. بنابراین رهبر به حرکت‌ها و تلاش‌ها جهت می‌دهد.


امام علی (ع) در نامه معروف به عثمان بن حنیف می‏فرماید «‌ای فرماندار بصره! بدان که هر پیروی، پیشوایی دارد و از پیشوای خودش استفاده می‏کند و از علم او بینش و آگاهی پیدا می‌کند.»[4] از این حدیث می‌توان فهمید از دلایل وجود رهبر بینش و بصیرت دادن به امت و اسوه بودن است. بنابراین اگر رهبری درست و الهی باشد آن جامعه الهی شده و به تعالی خواهد رسید.


وظایف رهبر نسبت به مردم

امام علی‏(ع) در مورد وظایف متقابل مردم و حکومت می‌فرمایند: «‌ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب است. حق شما بر من آن است که از خیرخواهی شما خودداری نکنم و بیت‌المال را بین شما عادلانه تقسیم کنم و شما را آموزش دهم تا بی‌سواد و نادان نباشید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید.»[5] بنابراین چهار موضوع را از حقوقی که از مردم به عهده امام است بیان می‌فرمایند: که عبارت‌اند از: خیرخواهی مردم، تقسیم عادلانه بیت‌المال، تعلیم مردم و تربیت مردم.


امام علی‏(ع) در توصیه به کارگزاران و امیرانش چهار توصیه می‌فرمایند:

1- باید به افکار مردم احترام گذاشته و نظر مردم را در امور مختلف جامعه در نظر بگیرد. این به خاطر ارتباط شدیدی است که میان مردم و رهبر باید وجود داشته باشد.

2- اسرار را از مردم پنهان نکند مگر اسراری که پنهان کردن آنها ضرورت خاصی دارد.

3- در انجام حقوق جامعه کوتاهی نکند.

4- میان مردم تبعیض قائل نشده و همه را در مقابل قانون یکسان بداند.[6]

یک امامِ به حق و یک پیشوای الهی همه مسائلش را به صورت آشکار برای مردم می‏گوید زیرا خودش را قیّم مردم نمی‏داند بلکه شریک آنها در همه چیز می‏داند.


وظیفه‏ دیگری که رهبر دارد، از نظر مادی همانند ضعیف‏‌ترین افراد مردم زندگی کردن است. امام علی (ع) از آن به عنوان یک فریضه یاد می‏کنند. ایشان می‌فرمایند: «خداوند بر امام عادل و رهبران راستین واجب کرده است که زندگی خود را با ضعیف‏‌ترین قشر‌های مردم از نظر مادیات همسان کنند.»[7].


در جمله دیگر در مورد یکی دیگر از وظایفی که رهبران حق در مکتب امام علی (ع) در برابر امّت‌ها دارند می‏فرمایند: «کسی که امیرمؤمنان است باید در غم‌های مؤمنان شریک باشد و در زندگی مادی همانند و هماهنگ آنها باشد.»[8]


وظیفه دیگر از وظایف رهبر که از سخنان امام علی (ع) می‏توان استفاده کرد که در حقیقت حق مردم است، این است که به طور مستقیم با مردم ارتباط برقرار کند تا علاوه بر ارتباط دائم با همه مردم، حق آزادی طرح شکایت بدون هیچ‌گونه منعی به همه مردم داده شود.


ایشان می‌فرمایند: «[ای مالک! وقتی به مصر می‏روی جزو برنامه اساسی حکومتت باید این باشد که] در طی روز یا در طی هفته ساعت‌هایی را معیّن کنی که درِ خانه‏ات را بگشایی و در آن ساعت هیچ مشغولیت خاطر نباید داشته باشی و با تمام حواس متوجه مردم‏ باشی. در را باز کنی و مأمورین و محافظین خود را کنار بزنی تا با توده مردم کاری نداشته باشند و جوّی خالی از تشریفات و خالی از وحشت ایجاد شود. مردم با آزادی هم اطلاعاتشان را در اختیار تو بگذارند و هم شکایتشان را آزادانه برای تو طرح کنند. من از پیغمبر گرامی اسلام شنیدم: اگر ضعیفان ملتی حق نداشته باشند با صراحت از ظلم‌هایی که به آنها شده شکایت کنند هرگز روی سعادت را نخواهند دید.»[9]


اقدام دیگر والی مردم این است که یاران خود را از میان توده‏‌های پاک‌دل انتخاب کند. ایشان می‌فرمایند: «[ای مالک!] وقتی وارد مصر شوی مشاهده می‌کنی که مردم دو گروه‌اند: اکثریت آنها توده‏‌های زحمت‌کش و پاک‌دل مردم‌اند. اقلیت آنها طبقه مرفّه هستند که در ناز و نعمت بزرگ شده‌اند. تکیه‏گاه تو و یاران و یاوران تو باید از آن اکثریت زحمت‌کش و پاک‌دل باشد، چرا که‌ توقعشان و خرجشان بر بیت‌المال از همه کمتر است. امّا آن اقلیت اشرافی در ناز و نعمت بزرگ شده از خود راضی نه سرباز به میدان جنگ می‏فرستند و نه در مشکلات از تو حمایت می‏کنند و از همه هم پر توقع‌تر هستند.»[10]


وظیفه دیگر رهبر این است که در برنامه‏‌ها اسوه باشد. یعنی هر فرمانی که می‏دهد اول خود عمل کند، هر چه را نهی می‏کند اول خودش خودداری نماید. نه تنها در حرف، بلکه در عمل هم همان ‌گونه باشد. ایشان می‌فرمایند: «‌ای مردم من شما را به هیچ طاعتی دعوت نمی‌کنم، مگر اینکه خودم قبلاً آن را انجام داده‏ام و از هیچ کار خلافی شما را نهی نمی‌کنم مگر اینکه پیش از آن خودم آن را ترک کرده‏ام.»[11]


ارتباط مردم و رهبر در صورتی پایدار می‌شود که مردم از هر قشر و هر نوع، رهبر را برای خود مفید بدانند و احساس کنند با وجود رهبر وضعیت بهتری پیدا می‌کنند خواه همفکر او باشد یا خیر؛ همچنان که یهودی‌های زمان پیامبر تحت ذمه حکومت اسلامی به راحتی زندگی می‌کردند. در این صورت مردم خود را پشتیبان رهبر دانسته و دنباله‌رو او خواهند بود. به این ترتیب رهبر فرا‌تر از حزب و گروه بوده و پیوند تنگاتنگی با مردم خواهد داشت.


وظایف مردم نسبت به رهبر

هیچ حکومتی بدون وجود اطاعت از حاکم پایدار نمی‌ماند. علاوه بر دلیل عقلی مبنی بر ضرورت اطاعت، تأکید دین و روایات نیز بر آن است. امام علی‏(ع) در مورد وظایف مردم در مقابل رهبر می‌فرمایند: «… و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید و در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید، هرگاه شما را فرا خواندم اجابت نمایید و هرگاه فرمان دادم اطاعت کنید.»[12] یعنی مردم باید به تعهدی که در مقابل رهبر دارند وفادار باشند و خیرخواه او باشند هم در مقابل او و هم در پشت سر او و وقتی رهبر، مردم را برای انجام کاری خواست فرمان او را اطاعت کنند. اینها وظایفی است که مردم در مقابل رهبر و امام خود دارند.


امام باقر (ع) می‌فرمایند: «فراز امر دین و بلند‌ترین کار آن و کلید آن و در هر چیزی و خشنودی خدای رحمان، اطاعت از امام است پس از شناختن او.»[13] مردم مسئولیت دارند از رهبر جامعه پیروی کنند و پایبند قوانین و مقررات حکومت اسلامی باشند.[14]


مردم باید برای اجرای قوانین اسلام، پیشرفت جامعه و ناکام گذاشتن دشمنان خدا و مردم، از خود استقامت و پایداری نشان دهند. زیرا با تشکیل حکومت اسلامی، منافع ظالمان و مستکبران به خطر می‌افتد و آنان با تمام امکانات و ابزار‌هایی که دارند، می‌کوشند که مردم را دچار سختی و مشکلات کنند تا بالاخره دست از حق‌طلبی خود بردارند.[15]


در مورد وظایف مردم نسبت به رهبر و رهبر نسبت به مردم مطالب بسیاری وجود دارد که از وظیفه و هدف از این کتاب خارج است. این مقدار مطالبِ بیان شده فقط برای بیان کلیات و فهم کلی وظایف و نحوه ارتباط آنها نسبت به هم است. تشریح کامل این موضوع باید در کتاب مربوط به خود صورت پذیرد.


پانوشت:

[1] – کتاب ‏البیع امام خمینی (ره)، جلد 2، صفحات 465 و 466

[2]- نهج البلاغه (ترجمه دشتی)، خطبه 216، صفحه 443

[3]- نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 1، صفحه 151، حدیث 3

[4]- نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 16، صفحه 205، حدیث 45

[5]- نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 2، صفحه 189، خطبه 34

[6]- نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 17، صفحه 16، خطبه 50

[7]- نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 11، صفحه 32، حدیث 202

[8] – نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 16، صفحه 287

[9] – نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 17، صفحه 87

[10]- نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 17، صفحه 35

[11]- نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 10، صفحه 10، خطبه 176

[12] – نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 2، صفحه 190، خطبه 34

[13] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 2، صفحه 19

[14] – به عنوان نمونه در سوره طه، آیه 90

[15] – سوره هود، آیه 112

برچسب‌ها

نویسنده

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دسته‌ها

آخرین مقالات

اطلاعات تماس

  • تهران، خیابان رجایی، 18 متری تختی، کوچه 57، پلاک7
  • 09124142741
  • mahdiyar1984@gmail.com