آدرس:

تهران، خیابان رجایی، 18 متری تختی، کوچه 57، پلاک7

تلفن تماس:

09124142741

ایمیل:

info@nabieakram.ir

اهمیت دوستی و دوستان خوب و بد

اهمیت دوستی و دوستان خوب و بد

اهمیت دوستی و دوستان خوب و بد

آنچه ارتباط میان افراد مختلف را برقرار می‌کند یا امور ظاهری است یا امور درونی. امور ظاهری نسبت‌هایی است که میان افراد مختلف ایجاد می‌شود نسبت‌هایی مانند خویشاوندی. امور درونی حالتی قلبی است که فردی را در نظر شخص دیگر جذاب کرده و نسبت به او گرایش پیدا می‌کند.


احساسی که فرد را برای دیگران جذاب می‌کند همان دوستی است که افراد مختلف را از درون به هم مرتبط می‌کند. آنچه در درون انسان باعث جذابیت فرد دیگر می‌شود محبت است؛ بنابراین اصل و حقیقت دوستی محبت است و محبت باعث جذاب شدن دیگران برای انسان می‌شود. از طرف دیگر ریشه و دلیل محبت، سنخیت و همانندی افراد است.


محور اصلی ارتباط با تمام کسانی که با انسان در ارتباط هستند دوستی و محبت است. دوستی خصوصیتی است که در کنار تمام عناوین دیگر می‌تواند با انسان همراه باشد و کیفیت ارتباط را افزایش دهد. مثلاً دو برادر اگر با هم دوست باشند و محبت آنها نسبت به هم زیاد باشد ارتباط گرم‌تری با هم خواهند داشت. حتی دوستی دوستان هم شدت و ضعف دارد.


در میان تمام عنوان‌ها فقط دوستی می‌تواند کم یا زیاد شود اما کم و زیاد بودن عناوین دیگر معنی ندارد. به عنوان مثال فرد یا برادر هست یا نیست و کم و زیاد بودن آن معنی ندارد.


بنابراین دوستی عنوانی کیفی است و با دوستی بیشتر، کیفیت و عمق ارتباط انسان با دیگران بیشتر می‌شود. با توجه به میزان شدت دوستی و نزدیکی دو نفر نسبت به هم با هر عنوانی که دارند عمق ارتباط بیشتر شده و حقوق بیشتری نسبت به هم پیدا می‌کنند. بنابراین کیفیت و عمق تمام روابط فرد با دیگران متناسب است با میزان دوستی و محبت آنها نسبت به هم.


آنچه در دوستی محور است و نشان‌دهنده دوستی حقیقی است میزان پایبندی دو دوست نسبت به هم است. میزان پایبندی به هم یعنی در مسائل مختلفی که برای هر یک پیش می‌آید دیگری چه مقدار حاضر است در کنار او مانده و از خود برای او هزینه کند و انرژی صرف کند. این میزان پایبندی، با معرفت و محبت به وجود می‌آید. پس ارکان دوستی، محبت و معرفت است.


محبت به معنی دل‌بستگی است و هر مقدار که بیشتر باشد دو طرف با هم احساس یکی بودن و دارای منافع مشترک بودن می‌کنند. معرفت همان شناخت دو نفر نسبت به هم است. با شناختی که افراد نسبت به هم دارند محبت آنها به هم جلب می‌شود و انتخاب می‌کنند که چه مقدار حاضرند در کنار هم بوده و پایبند هم باشند.


از آنجا که دوستی باعث ارتباط مثبت و از خود گذشتگی انسان شده و باعث ایجاد فضایل اخلاق می‌شود از فضایل و برتری‌ها است. پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «بهترین کار‌ها پس از ایمان به خدا دوستی با مردم است.»[1]


بنابراین آنچه باعث دوری و نزدیکی افراد نسبت به هم می‌شود میزان دوستی و محبت آنهاست. یعنی مثلاً اگر دو نفر نسبت به هم برادر از یک پدر هم باشند اگر میان آنها دوستی و محبت نباشد نسبت برادری هم نمی‌تواند آنها را به هم نزدیک کند و اگر میان دو غریبه محبت و دوستی باشد می‌تواند آنها را از دو برادر هم نسبت به هم نزدیک‌تر کند. بنابراین دوستان، خویشاوندانی هستند که خود انسان آنها را انتخاب می‌کند.


امام علی (ع) می‌فرمایند: «دوستی خویشاوندی اکتسابی است.»[2] ایشان می‌فرمایند: «خویشاوندی به دوستی نیازمند‌تر است تا دوستی به خویشاوندی.»[3] امام حسن مجتبی (ع) می‌فرمایند: «خویشاوند کسی است که پیوند دوستی، او را نزدیک کرده باشد هرچند نسبتش دور باشد و بیگانه کسی است که از دوستی به دور است هرچند نسبتش نزدیک باشد. همین دست وقتی بشکند (و معیوب شود) آن را ببرند و از بدن جدا کنند.»[4]


امام صادق (ع) شرایط دوست واقعی را بیان کرده و می‌فرمایند: «دوستی از روی راستی و درستی نباشد جز با شرایط آن. پس هر که در او آن شرایط یا پاره‌ای از آنها باشد او را اهل چنین دوستی بدان و کسی که چیزی از آن شرایط در او نباشد او را به اینگونه دوستی نسبت مده. اول اینکه نهان و عیان او برای تو یکسان باشد. (یعنی چیزی را در درون خود بر علیه تو پنهان نکرده باشد.) دوم اینکه زینت تو را زینت خود داند و زشتی تو را زشتی خود شمرد. سوم اینکه ریاست و مال، حالش را نسبت به تو تغییر ندهد. چهارم اینکه از آنچه توانائی دارد نسبت به تو دریغ نکند. پنجم که همه خصلت‌ها را در بردارد این است که هنگام بیچارگی و پیش‌آمده‌ای ناگوار تو را ر‌ها نکند.»[5]


اگر انسان می‌خواهد ببیند چه کسی او را دوست دارد باید بنگرد خود او که را دوست دارد چرا که‌ محبت ریشه در همانندی دارد و همانندی دوطرفه است. فردی از امام صادق (ع) پرسید: مردی می‌گوید تو را دوست دارم من چگونه بدانم که او مرا دوست دارد؟ حضرت فرمودند «دلت را آزمایش کن پس اگر تو نیز او را دوست داری او هم تو را دوست داد.»[6] امام باقر (ع) می‌فرمایند: «دوستی قلبی برادرت را از اندازه دوستی قلبی خودت نسبت به او بفهم.»[7]


از آنجا که دوستان قدیمی امتحان خود را پس داده و در گذر زمان ثابت کرده‌اند که دوستان پایدار و ثابت قدمی هستند، دوستی دوستان قدیمی از ارزش و اهمیت خاصی برخوردار است. امام صادق (ع) می‌فرمایند: «بر تو باد دوستان دیرین و کهن که آنها را آزموده‌ای و بپرهیز از هر رفیق تازه پیمان‌شکن که به هیچ امان و عهد و پیمانی پایبند نیستند و از مطمئن‌ترین افراد در پیش خود بر حذر باش و احتیاط را رعایت کن.»[8] امام باقر (ع) دوستی که بیست سال ادامه داشته باشد مانند خویشاوندی بیان کرده و می‌فرمایند: «دوستی بیست ساله [نوعی‏] خویشاوندی است.»[9]


کسانی که علاوه بر محبتی که میان آنها است گرایش‌های فکری و دینی هم نسبت به هم دارند در مذهب تشیع و دین اسلام این افراد برادران دینی هستند که از دوستان معمولی بالاترند چرا که‌ دو رابطه دارند، هم نسبت به هم محبت دارند و هم دین مشترکی دارند. ارتباط برادران دینی با هم علاوه بر اثرات ظاهری اثرات معنوی دارد که آنها را در درجه بالاتری قرار می‌دهد. موضوع «برادران دینی» در ادامه همین بخش تشریح می‌شود.


از طرف دیگر دوستان منفی وجود دارند که باعث بدبختی و سقوط انسان می‌شوند. اینان از این جهت که حقیقت انسانی و معنویت انسان را تخریب کرده و آخرت انسان را از بین می‌برند مورد نکوهش قرار گرفته و باید از آنها دوری شود. خداوند در قرآن می‌فرماید «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلی یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً. یا وَیْلَتا لَمْ أ َتَّخِذْ فُلانا خَلیلاً. لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ اِذْ جائَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلاِْنْسانِ خَذُولاً»[10] یعنی «و روزی که ستمکار دو دست خود را (از شدت اندوه و حسرت به دندان) می‌گزد و می‌گوید ‌ای ‌کاش همراه این پیامبر راهی به سوی حق می‌گرفتم. ‌ای وای کاش من فلانی را به دوستی نمی‌گرفتم. بی‌تردید مرا از قرآن پس از آنکه برایم آمد گمراه کرد و شیطان همواره انسان را (پس از گمراهی) وا ‌می‌گذارد.»


بنابراین از آنجا که محبت باعث سنخیت و همانندی افراد نسبت به هم می‌شود و به خاطر شدت اثری که دوستان بر هم دارند انسان باید دقت کند با چه کسانی دوستی می‌کند. همان‌طور که دوستان خوب می‌توانند انسان را به رشد برسانند دوستان بد هم می‌توانند انسان را به سقوط بکشانند.


رسول خدا (ص) می‌فرماید «آدمی بر آیین دوست خود است پس هر یک از شما باید دقت کند با چه کسی دوستی می‌کند.»[11] ایشان می‌فرمایند: «مردم را به دوستانشان بیازمایید؛ زیرا آدمی با کسی که از رفتارش خوشش آید دوستی می‌‏کند.»[12]


امام علی (ع) به حضرت مجتبی (ع) می‌فرمایند: «به اهل خیر نزدیک شو تا از آنان گردی و از اهل شر جدا شو تا از آنان به حساب نیایی.»[13] ایشان در نامه خود به حارث همدانی می‌فرمایند: «از دوستی با بی‏خردان و خلاف‌کاران بپرهیز، زیرا هر که را از دوست اوست می‏شناسند.»[14]  همچنین ایشان می‌فرمایند: «بهترین برادرانت کسی است که با راست‌گویی‌اش تو را به راست‌گویی بخواند و با اعمال نیک خود تو را به بهترین اعمال برانگیزد.»[15]


از آنجا که دوستی باعث همانندی انسان با دوستش می‌شود، انسان بعد از مرگ با کسی همراه است و در قیامت با کسی محشور می‌شود که او را دوست دارد. پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «انسان همراه کسی محشور می‌شود که او را دوست دارد. »[16] ایشان می‌فرمایند: «بنگرید که با چه کسی همصحبت هستید؟ زیرا هیچ‌کس نیست که مرگش فرا رسد جز آنکه یارانش در پیش خدا برابرش مجسم شوند، اگر از نیکان باشد نیکان‌اند و اگر از بدان باشد بد هستند و هیچ‌کس نیست که بمیرد و هنگام مرگش برابر او مجسم نشوند.»[17]


اهمیت دوستی

با توجه به آنچه بیان شد اصل و حقیقت ارتباط میان افراد مختلف دوستی و محبت بین آنهاست و آنچه میان افراد مختلف ارتباط برقرار می‌کند دوستی و محبت بین آنهاست و مقدار عمق ارتباط میان افراد مختلف متناسب است با شدت محبت میان آنها. حتی اگر افراد مختلف خویشاوندان نزدیک هم باشند اگر محبتی میان آنها نباشد خویشاوندی آنها عمق و اثری ندارد. بنابراین بنیان و محور همه ارتباطات بر مبنای دوستی و محبت است.


با توجه به اینکه کمال نظام عالم با اتحاد و وحدانیت به وجود می‌آید و دوستی و محبت مهمترین موضوعی است که ارتباط میان افراد مختلف را برقرار می‌کند دوستی و محبت مهمترین عامل در وحدت و کمال انسان‌ها در جامعه است. چرا که‌ وحدت باعث توسعه هستی است.


پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «امّت من تا هنگامی که یکدیگر را دوست بدارند، به یکدیگر هدیه دهند و امانت‌داری کنند، در خیر و خوبی خواهند بود.»[18] همچنین می‌فرمایند: «پاداش صدقه در راه خدا، ده برابر است و قرض دادن، هیجده برابر و پیوند با برادران دینی، بیست برابر و پاداش صله و پیوند با خویشاوندان، بیست و چهار برابر است.»[19]


دوست انسان به دلیل محبت و سنخیتی که نسبت به انسان دارد و اتحادی میان خود و او احساس می‌کند، باعث قدرتمند شدن انسان شده و باعث انس و آرامش او می‌شود. پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «هر که خدا خیر او خواهد دوستی شایسته نصیب او کند.»[20] و امام علی (ع) می‌فرمایند: «همنشین خوب نعمت و همنشین بد، بلا و مصیبت است.»[21]


لازمه دوست خوب بودن از خود گذشتگی است بنابراین خوب دوستی کردن از کرائم اخلاق است و هر چه دوست حقوق دوست خود را بیشتر رعایت کند به این کرامت اخلاق نزدیک‌تر شده و نزد خدا محبوب‌تر می‌شود. امام علی (ع) می‌فرمایند: «با شرافت‌ترین جوان‌مردی، خوب دوستی کردن است.»[22]


رسول خدا (ص) می‌فرمایند: «دو نفر با هم دوستی و همراهی نمی‌کنند مگر اینکه، آنکه با دوستش بیشتر مدارا و رفاقت کند نزد خداوند محبوب‌تر است.»[23] ایشان می‌فرمایند: «دوستی مؤمن با مؤمن برای خدا از بزرگ‌ترین شعبه‌های ایمان است. آگاه باشید هر که دوستی‌اش برای خدا، دشمنی‌اش برای خدا، عطایش برای خدا و منعش برای خدا باشد از برگزیدگان الهی است. »[24]


پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «محکم‌ترین دستگیره ایمان چیست؟ اصحاب گفتند: خدا و رسولش آگاه‌ترند. یکی از اصحاب گفت: نماز است، دیگری گفت: زکات، سومی گفت: روزه، یکی دیگر گفت: حج و عمره است، بعضی هم گفتند: جهاد است. پیامبر خدا (ص) فرمودند: برای هر آنچه شما گفتید فضیلتی است ولی هیچ‌کدام محکم‌ترین دستگیره ایمان نیستند. محکم‌ترین دستگیره ایمان دوستی و دشمنی در راه خدا و دوست داشتن دوستان خدا و برائت جستن از دشمنان خداست. »[25]


آنچه باعث دوستی می‌شود

با توجه به شدت اهمیت دوستی و نقشی که می‌تواند در زندگی انسان داشته باشد لازم است انسان روش برقرار کردن ارتباط دوستانه با دیگران را بداند. امام علی (ع) می‌فرماید «انسان ناتوان کسی است که از گرفتن دوست ناتوان است و ناتوان‌تر از او کسی است که دوستان خود را از دست دهد.»[26] بنابراین لازم است انسان اموری را که در ایجاد دوستی او را توانا می‌کنند بداند.


امام علی (ع) می‌فرمایند: «بر تو باد خوش رویی که خوش رویی، کمند دوستی است.»[27] یعنی خوش رویی باعث ایجاد دوستی می‌شود. ایشان می‌فرمایند: «خوش ‌اخلاقی روزی را زیاد می‌کند و میان دوستان انس و الفت پدید می‌آورد.»[28] همچنین می‌فرمایند: «با حُسن معاشرت، دوستی پایدار می‏شود.»[29]


امام علی (ع) مهربانی و تواضع را نیز عامل دوستی بیان کرده و می‌فرمایند: «سه خصلت موجب دوستی است: خوش‏اخلاقی، مهربانی و تواضع.»[30] ایشان می‌فرمایند: «محبت ثمره تواضع است.»[31]


یکی از نشانه‌های تواضع سلام کردن است. علاوه بر آن، سلام کردن باعث احساس آرامش افراد نسبت به هم می‌شود و دوستی آنها را بیشتر می‌کند. پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «سلام را آشکار کنید تا رشته دوستی شما استوار شود.»[32]


پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «سه چیز است که دوستی انسان را با برادر مسلمانش صفا دهد: همیشه با خوش‌روئی با او برخورد کند، هرگاه در مجلسی بنشیند برای او جا باز کند، به آن نامی که بیشتر آن را دوست دارد او را بخواند.»[33]


امام صادق (ع) اطلاع دادن دوستان از دوستی و محبت خود را عامل ایجاد دوستی بیشتر بیان کرده و می‌فرمایند: «هرگاه مردی را دوست داشتی او را به آن آگاه ساز، زیرا دوستی میان شما را پابرجا‌تر می‌کند.»[34]


امور دیگری در زیاد شدن دوستی وجود دارد. امام علی (ع) می‌فرمایند: «سخاوت باعث دوستی می‏شود.»[35] ایشان می‌فرمایند: «هدیه دادن باعث جلب دوستی می‏شود.»[36] پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «سه چیز دوستی را خالص می‌کند: هدیه کردن عیب‌های یکدیگر، حافظ [منافع] دوست خود در غیبت او بودن و در سختی یاری کردن او.»[37]


از طرف دیگر اموری هستند که دوستی را به هم می‌زنند. امام علی (ع) می‌فرمایند: «وقتی مؤمن برادرش را به خشم آورد (یا شرمنده سازد)، به یقین از او جدا شده است.»[38] همچنین ایشان می‌فرمایند: «بسیاری بخل، جوان‌مردی را زشت و برادری را تباه می‏کند.»[39]


امام علی (ع) در ضمن توصیه به امام حسن مجتبی (ع) می‌فرمایند: «هرگز حق برادرت را به اعتماد دوستی که با او داری ضایع نکن، زیرا کسی که حقّ او را ضایع می‏کنی با تو برادر نخواهد بود.»[40]


ایشان بی‌ادبی را عامل از بین رفتن دوستی بیان کرده و می‌فرمایند: «دوستی با شخص بی‌‏ادب صمیمانه نخواهد شد.»[41] امام صادق (ع) جستجو در زندگی مردم را باعث بی‌دوست ماندن بیان کرده و می‌فرمایند: «از درون مردم جستجو مکن که بی‌رفیق و دوست بمانی.»[42]


بنابراین مطابق روایات ائمه (ع) از مهمترین اموری که باعث دوستی و افزایش آن می‌شود خوش رویی و خوش ‌اخلاقی، مهربانی، بخشش، هدیه دادن، تواضع، سلام کردن، در سختی کمک کردن و در نبود او حافظ منافع او بودن است و از مهمترین اموری که باعث از بین رفتن دوستی می‌شود به خشم آوردن، شرمنده کردن، بخل، ضایع کردن حق دوست، بی‌ادبی و تجسس از پنهانی مردم است.


امور بسیار دیگری وجود دارند که باعث افزایش یا از بین رفتن دوستی می‌شوند اما امور فوق از مهمترین مسائل برای جلب دوستی و مانع از بین رفتن دوستی هستند. محور تمام این امور این است که وقتی دو دوست احساس یکی بودن با هم داشته باشند هر آنچه برای خود می‌خواهند برای دیگری هم بخواهند که در این صورت دوستی یکدیگر را جلب کرده و از بین نخواهد رفت.


دوستان خوب

از آنجا که دوستی شدت و ضعف دارد در میان دوستان کسانی هستند که نسبت به دیگران بهترند. بهترین دوست کسی است که بیشتر باعث خیر و صلاح و رشد انسان شده و اموری که باعث این اتفاقات می‌شوند را بیشتر رعایت کند.


امام علی (ع) می‌فرمایند: «بهترین برادر تو کسی است که برای انجام کار‌های نیک بشتابد و تو را نیز به نیکوکاری بکشاند و تو را به نیکی فرمان دهد و به تو در انجام آن کمک کند. »[43] ایشان می‌فرمایند: «بهترین برادران تو کسی است که با راست‌گویی خود تو را به راست‌گویی دعوت کند و با اعمال نیک خود تو را به بهترین کار‌ها فراخواند. »[44]


امام علی (ع) می‌فرمایند: «بهترین دوست تو کسی است که تو را شیفته آخرت کند و نسبت به دنیا بی‌رغبت کند و تو را در فرمان‌برداری از خدا کمک کند. »[45] از رسول خدا (ص) سؤال شد کدام همنشین بهتر است؟ فرمودند «کسی که دیدن او شما را به یاد خدا اندازد و گفتار او دانش شما را بیفزاید و عمل او شما را به یاد آخرت اندازد. »[46]


امام علی (ع) می‌فرمایند: «محبوب‌ترین برادرانم نزد من کسی است که عیب‌های مرا به من هدیه دهد.»[47] امام حسن عسکری (ع) می‌فرمایند: «بهترین دوستان تو کسی است که بدی تو را فراموش کرده و خوبی‌ات را به یاد آورد.»[48] برای اینکه بتواند چنین کند باید کرامت و بزرگواری داشته باشد.


از آنجا که بزرگواری از بر‌ترین فضایل اخلاق است و معاشرت با انسان بزرگوار برای انسان آرامش و امنیت به دنبال دارد و فرد بزرگوار برای دوستان خود از خود می‌گذرد و دوستی را بر آنها شیرین می‌کند، یکی از خوشبختی‌های انسان این است که با افراد بزرگوار دوست باشد. بر همین اساس رسول خدا (ص) می‌فرمایند: «خوشبخت‌ترین مردم کسی است که با مردم بزرگوار دوستی و معاشرت کند. »[49]


امام علی (ع) می‌فرمایند: «باکی نیست بر تو که با شخص خردمند همنشین شوی اگر چه بزرگواری او را نپسندی (و از این ناحیه نفعی از او نبری) ولی از عقل او استفاده کن و از اخلاق بدش بپرهیز و هیچ‌گاه همنشینی با شخص کریم را از دست مده اگر چه از عقل او سودی نبری ولی با عقل خود از کرم او سود ببر و هر چه می‌توانی از همنشینی با شخص پست و بی‌خرد بگریز.»[50] در این حدیث بیان می‌فرمایند: عاقل بودن و بزرگوار بودن به قدری ارزشمندند که هر یک به تنهایی دلیلی برای دوست شدن انسان هستند اما اگر کسی هیچ‌کدام را نداشت باید از دوستی با او پرهیز کرد.


در احادیث و روایات به دوستان معنوی اشاره شده و عقل و حق را بهترین دوستان انسان معرفی کرده و نادانی و باطل را از دشمنان اصلی انسان بیان داشته‌اند؛ چرا که‌ بهترین اموری که به انسان سود می‌رسانند و در صورتی که همراه انسان باشند باعث سعادت و کمال انسان می‌شوند عقل و حق است. همچنین آنچه باعث بدبختی و تباهی انسان می‌شوند جهل و باطل است.


امام رضا (ع) می‌فرمایند: «دوست هر فرد عقل اوست و دشمن هر فرد جهل اوست.»[51] امام علی (ع) می‌فرمایند: «دوست انسان زیرک حق است و دشمن او باطل.»[52]


واضح است که همه انسان‌ها دارای خصوصیات خوب و بد هستند و انسان کامل به ندرت پیدا می‌شود. بنابراین اگر انسان کسی را به طور کلی به عنوان دوست بپذیرد باید با ضعف و قوت او کنار بیاید. مردی نزد امام صادق (ع) نام مردی را به بدی یاد کرد و گله او را به آن حضرت نمود. حضرت فرمودند «کجا برایت برادری تمام عیار به دست می‌آید و کدام مردی است که از همه عیب‌ها پاک باشد.»[53]


دوستان خوبی که دوستان واقعی انسان هستند نشانه‌هایی دارند. اگر کسی نشانه‌های دوستان واقعی را بداند آنها را شناخته و به کسانی که دوستان واقعی نیستند اعتماد نمی‌کند.


امام علی (ع) می‌فرمایند: «دوست اگر در سه مورد دوستش را حمایت نکند دوست نیست: در شدت و گرفتاری او، در غیبت او و پس از مرگش.»[54] ایشان می‌فرمایند: «در تنگنا و پریشان‌حالی است که همراهی نیکوی دوست معلوم می‌شود.»[55]


امام علی (ع) می‌فرمایند: «دوست راستین کسی است که تو را در عیب‏هایت پند دهد، هنگام غیبتت تو را حفظ کند و تو را بر خود ترجیح دهد.»[56] امام حسین (ع) می‌فرمایند: «کسی که تو را دوست دارد، از تو انتقاد می‌کند و کسی که با تو دشمنی دارد، از تو تعریف و تمجید می‌کند.»[57]


امام صادق (ع) می‌فرمایند: رفاقت و دوستی جز با شرایط آن تحقّق پیدا نمی‌کند، پس کسی که همه یا بعضی از شرایط را داشت او را دوست به حساب آور و کسی که هیچ‌یک از آن شرایط را نداشت او را دوست خود مشمار:

1- ظاهر و باطن او نسبت به تو یکسان باشد.

2- خوبی تو را خوبی خودش و زشتی تو را زشتی خودش داند.

3- ریاست و مال، باعث تغییر رفتارش با تو نشود.

4- آنچه از دستش برمی‌آید از تو دریغ نکند.

5- پنجمین آن، که شامل همه این موارد می‌شود، هنگام گرفتاری تو را ر‌ها نکند. [58]


رسول خدا (ص) می‌فرمایند: «وقتی در برادر خود سه صفت دیدی به او امیدوار باش، حیا، امانت و راستی و اگر این صفات را ندارد به او امیدی نداشته باش.»[59] امام حسن عسکری (ع) می‌فرمایند: «بهترین دوستان تو کسی است که بدی تو را فراموش کرده و خوبی‌ات را به یاد آورد.»[60] در صورتی فرد اینگونه است که واقعاً دوستدار انسان باشد و محبت انسان را به دل داشته باشد.


دوستان بد

از آنجا که دوستان بر هم اثرگذارند دوستان خوب باعث رشد و کمال انسان شده و دوستان بد باعث سقوط و انحطاط انسان می‌شوند. دوستان بد کسانی هستند که به دلیل بدی اخلاق و رفتاری که دارند و از کمالات به دور هستند، همنشینی و ارتباط با آنها خصوصیات بد را به انسان منتقل می‌کند. از امام علی (ع) سؤال شد کدام دوست بد است؟ فرمود «کسی که معصیت خدا را برای تو زیبا جلوه دهد. »[61]


امام صادق (ع) می‌فرمایند: «کسی که با رفیق بد همنشین شود سالم نماند و سرانجام به ناپاکی آلوده شود.»[62] امام علی (ع) می‌فرمایند: «از همنشینی با دوست بد دوری کن که همدم خود را تباه و همراهش را خوار می‏کند.»[63] پیامبر خدا (ص) می‌فرمایند: «از همنشینی با دوست بد بپرهیز، چرا که‌ تو با او شناخته می‌شوی. »[64]


امام جواد (ع) آدم شرور را دوست بد معرفی کرده و می‌فرمایند: «از همراهی و رفاقت با آدم شرور بپرهیز زیرا او مانند شمشیر برهنه است، ظاهرش نیکو و اثرش زشت است.»[65] آدم شرور کسی است که خود را به هر بدی که پیش می‌آید آلوده می‌کند.


امام علی (ع) کسانی که هنگام گرفتاری کنار انسان نمی‌مانند را بدترین دوست معرفی کرده و می‌فرمایند: «بد‌ترین دوستان کسانی هستند که هنگام آسایش پیوند دارند و هنگام گرفتاری جدا می‌شوند. »[66] ایشان می‌فرمایند: «بد‌ترین یاران، کسی است که زود دگرگون شود.»[67] یعنی کسی که دمدمی مزاج است یا فکر ثابتی ندارد و از نظر رفتاری و فکری تغییرات زیادی دارد برای دوستی مناسب نیست.


امام علی (ع) می‌فرمایند: «دوستی نابخردان همچون سراب از بین می‌رود و همچون مه برطرف می‌شود.»[68] ایشان می‌فرمایند: «دوستی نادانان تغییر می‌پذیرد و زود از بین می‌رود.»[69]


امام باقر (ع) در مورد کسانی که نباید با آنها دوستی کرد می‌فرمایند: «با چهار شخص معاشرت و دوستی نکن: احمق، بخیل، ترسو و دروغ‌گو. زیرا شخص احمق می‌خواهد به تو سود برساند ولی صدمه می‌زند و آدم بخیل و تنگ‌نظر از تو می‌گیرد اما به تو پس نمی‌دهد و ترسو از تو و پدر و مادرش فرار می‌کند و دروغ‌گو اگر راست بگوید کسی باور نمی‌کند. »[70] در مورد انسان ترسو منظور این است که حتی از پدر و مادر خود که نزدیک‌ترین افراد به او هستند هم نگران است.


امام صادق (ع) می‌فرمایند: «بپرهیز از اینکه دوستی کنی با کسی که برای طمع و ترس یا هوای نفس و خوردن و آشامیدن رو به تو می‌آورد. در جستجوی دوستان پرهیزکار باش. »[71] ایشان می‌فرمایند: «سزاوار نیست که مسلمان با بدکار، احمق و دروغ‌گو رفاقت کند.»[72]


امام علی (ع) در قاعده‌ای کلی که شامل همه موارد قبل می‌شود می‌فرمایند: «دوستی و محبت خود را بی‌جا نثار مکن.»[73] ایشان بدکاری را باعث از بین رفتن دوستی بیان کرده و می‌فرمایند: «رشته دوستی بدکاران زود‌تر از هر دوستی دیگری از هم پاره می‌شود.»[74]


حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «دوستی احمق چون درخت آتش گرفته است که اجزای آن یکدیگر را می‌سوزانند.»[75] ایشان می‌فرمایند: «دوستی و محبت خود را ارزانی کسی مدار که وفا ندارد.»[76] همچنین می‌فرمایند: «مبادا دشمنان خدا را دوست بداری، یا دوستی‌ات را نثار کسی جز دوستان خدا کنی، چرا که‌ هر که مردمی را دوست بدارد با آنان محشور شود.»[77]


پانوشت:

[1] – نهج الفصاحه، صفحه 228، حدیث 387

[2] – میزان الحکمه، جلد 2 حدیث 3037

[3] – میزان الحکمه، جلد 2 حدیث 3043

[4] – اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد 4، صفحه 458، حدیث 7

[5] – اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد 4، صفحه 452، حدیث 6

[6] – اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد 4، صفحه 469، حدیث 2

[7] – تحف العقول‏، صفحه 295

[8] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 2، صفحه 639، حدیث 4

[9] – تحف العقول‏، صفحه 293

[10] – سوره فرقان، آیاث 27 تا 29

[11] – مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد 8، صفحه 327، حدیث 9568

[12] – مجموعه ورام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، جلد 2، صفحه 249

[13] – نهج البلاغه (ترجمه انصاریان)، نامه 31، صفحه 272

[14] – نهج البلاغه (ترجمه دشتی)، نامه 69، صفحه 611

[15] – تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه 417، حدیث 9535

[16] – بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ‏66، صفحه 81

[17] – اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد 4، صفحه 451، حدیث 3

[18] – عیون اخبار الرضا (ع)، جلد ‏2، صفحه 29، حدیث 25

[19] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 4، صفحه 10، حدیث 3

[20] – نهج الفصاحه، صفحه 776، حدیث 3064

[21] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 3، صفحه 356، احادیث 4719 و 4720

[22] – تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه 258، حدیث 5497

[23] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 2، صفحه 120، حدیث 15

[24] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 2، صفحه 125، حدیث 3

[25] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 2، صفحه 125، حدیث 6

[26] – وسائل الشیعه، جلد 12، صفحه 18، حدیث 15527

[27] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 4، صفحه 288، حدیث ۶۱۰۱

[28] – غرر الحکم و درر الکلم، صفحه 346، حدیث 53

[29] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 3، صفحه 201، حدیث ۴۲۰۰

[30] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 3، صفحه 344، حدیث ۴۶۸۴

[31] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 3، صفحه 327، حدیث ۴۶۱۳

[32] – نهج الفصاحه، صفحه 227، حدیث 381

[33] – اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد 4، صفحه 457، حدیث 3

[34] – اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد 4، صفحه 459، حدیث 2

[35] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 1، صفحه 82، حدیث ۳۰۶

[36] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 1، صفحه 83، حدیث ۳۱۶

[37] – مجموعه ورام (تنبیه الخواطر و نزهة النواظر)، جلد 2، صفحه 121

[38] – نهج البلاغه (ترجمه دشتی)، حکمت شماره 480

[39] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 4، صفحه 118، حدیث ۵۵۰۸

[40] – نهج البلاغه (ترجمه دشتی)، نامه 31، صفحه 535

[41] – تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه 434، حدیث 9912

[42] – اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد 4، صفحه 469، حدیث 2

[43] – میزان الحکمه، جلد 1، حدیث 267

[44] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 3، صفحه 434، حدیث 5022

[45] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 3، صفحه 436، حدیث 5030

[46] – بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ‏71، صفحه 186، حدیث 3

[47] – اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد 4، صفحه 452، حدیث 5

[48] – بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ‏75، صفحه 379

[49] – بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ‏71، صفحه 185، حدیث 2

[50] – اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد 4، صفحه 451، حدیث 1

[51] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 1، صفحه 11، حدیث 4

[52] – تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، صفحه 68، حدیث 945

[53] – اصول کافی (ترجمه مصطفوی)، جلد 4، صفحه 468، حدیث 1

[54] – نهج البلاغه (صبحی صالح)، صفحه 494، حدیث 130

[55] – میزان الحکمه، جلد 5، حدیث 7370

[56] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 2، صفحه 76، حدیث ۱۹۰۴

[57] – بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ‏75، صفحه 128، حدیث 11

[58] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 2، صفحه 639، حدیث 6

[59] – نهج الفصاحه، صفحه 193، حدیث 205

[60] – بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ‏75، صفحه 379

[61] – بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ‏71، صفحه 190، حدیث 3

[62] – مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد 8، صفحه 339، حدیث 9600

[63] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 2، صفحه 276، حدیث ۲۵۹۹

[64] – کنز العمال، جلد 9، حدیث 24844

[65] – مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل، جلد 8، صفحه 351، حدیث 9634

[66] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 4، صفحه 171، حدیث 5714

[67] – غرر الحکم و درر الکلم (شرح آقا جمال خوانساری)، جلد 4، صفحه 177، حدیث ۵۷۴۲

[68] – میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 3056

[69] – میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 3057

[70] – الخصال (شیخ صدوق)‏، جلد 1، صفحه 244، حدیث 100

[71] – بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد ‏71، صفحه 282، حدیث 3

[72] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 2، صفحه 640، حدیث 3

[73] – میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 3061

[74] – میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 3055

[75] – میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 3058

[76] – میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 3062

[77] – میزان الحکمه، جلد 2، حدیث 3060

برچسب‌ها

نویسنده

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دسته‌ها

آخرین مقالات

اطلاعات تماس

  • تهران، خیابان رجایی، 18 متری تختی، کوچه 57، پلاک7
  • 09124142741
  • mahdiyar1984@gmail.com