کسانی که انسان را به نحوی اداره میکنند عبارتاند از حاکمان و مدیران کل و جزئی که یا انسان به طور مستقیم با آنها کار میکند یا به نحوی تحت تأثیر حاکمیت آنها قرار دارد و عملکرد آنها بر او اثر دارد. افرادی مانند پدر، مسئول بالاتر در محل کار، معلم در مدرسه، مسئولین حاکم در جامعه و موارد مشابه دیگر.
جایگاه حاکمان و مدیران به قدری اهمیت دارد که هر نظام اجتماعی با وجود آنها شکل گرفته، قوام یافته و پیش میرود. بدون حاکمان و مدیران در هر لایه از اجتماع، امور به هم ریخته و به انجام نمیرسد. به همین دلیل امام صادق (ع) میفرمایند: «مردم هر اجتماع (خواه کوچک یا بزرگ) از سه گروه بینیاز نیستند تا امور دنیا و آخرت خود را به وسیله آن سه دسته انجام دهند و هر گاه اجتماع فاقد آن سه باشد خیری در آن جامعه نخواهد بود (یعنی کارهای آن جامعه پیش نمیرود): فقیهی آگاه و پرهیزکار، امیری خیرخواه و مورد اطاعت و پزشکی بینای کار و مورد اعتماد.»[2] این سه گروه کسانی هستند که بخش معنوی و فرهنگی جامعه، بخش ساختاری و امور برقرار کننده جامعه و بخش سلامت مردم جامعه را ایجاد میکنند.
امام رضا (ع) میفرمایند: «در مطالعه احوال بشر، هیچ گروه و ملّتی را نمییابیم که در زندگی موفق و پایدار و از نعمتهای حیات برخوردار باشد، مگر به وجود مدیر و سرپرستی که امور مادّی و معنوی آنان را مدیریت کند.»[3] امام علی (ع) میفرمایند: «موقعیت من برای خلافت و مدیریت جامعه اسلامی همانند قطب وسط آسیاست.»[4] یعنی مدیر و حاکم جامعه محور اصلی جامعه است که تمام امور حول آن چرخیده و سامان پیدا میکند.
پیامبر خدا (ص) در مورد رضایت مردم از پیشوا و بالاسری خود میفرمایند: «هشت نفرند که نمازشان پذیرفته نمیشود: … و پیشوای قومی که با آنان نماز بخواند در حالی که از او ناراضی هستند.»[5] مردم میفهمند که کدام پیشوا به درستی عمل میکند و کدام به خطا میرود و ظلم میکند. اگر پیشوایی به درستی عمل کند حتی اگر شرایط سختی در جامعه حاکم باشد مردم به آن پیشوا حق داده و از او راضی خواهند بود. موضوع نارضایتی مردم از بالاسری خود به قدری مهم است که باعث پذیرفته نشدن نماز آن پیشوا میشود.
به خاطر اهمیت زیاد پیشوایان جامعه، ویژگیهای مدیران یا انحراف آنها اثرات مهمی در جامعه میگذارد. رسول خدا (ص) میفرمایند: «هنگامی که حاکم و مدیر جامعه، در اخلاق و رفتارش دگرگونی حاصل شود، زمان دگرگون میشود.»[6] ایشان میفرمایند: «برای هر چیزی آفتی است که مایه فساد آن میشود و آفت این دین، زمامداران و مدیران بد هستند.»[7]
امام حسین (ع) میفرمایند: «کسی که خارج شود (اقدام کند) و مردم را به سوی خود دعوت کند در حالی که در میان مردم برتر از او وجود دارد گمراه و بدعت گذار است و کسی که ادعای امامت کند در حالی که امام نیست کافر است.»[8]
امام صادق (ع) میفرمایند: «از رحمت خداوند دور است آنکه (با بیلیاقتی) ریاستی را به عهده بگیرد، یا برای رسیدن به آن تلاش کند و یا چنین فکری را در سر بپروراند.»[9] در این حدیث دست و پا زدن برای رسیدن به ریاست را مورد مذمت قرار داده است. بلکه فرد باید صبر کند تا اگر شایستگی مسئولیتی را داشت به او مراجعه کرده و او را به آن مسئولیت منصوب کنند. حتی در این صورت فرد باید دقت کند که اگر توان انجام صحیح آن مسئولیت را نداشت آن را نپذیرد.
بنابراین کسی که امری از امور مسلمانان را میخواهد متولی و مسئول شود و حال آنکه میداند از عهده انجامش برنمیآید و آن را ضایع میکند نباید به عهده بگیرد و اگر مسئولیتی را به عهده گرفت باید تمام تلاش خود را کند که آن را به درستی انجام دهد و از عهدهاش برآید در غیر این صورت باید به کسی که شایستگی آن را دارد واگذار کند.
امام علی (ع) به چشم درد سختی مبتلا شدند رسول خدا (ص) به عیادت ایشان آمده و فرمودند «یا علی! جبرئیل به من خبر داد که وقتی عزرائیل برای قبض روح کافری میآید سیخهایی از آتش همراه اوست که با آنها جان کافر را میگیرد پس جهنم (از سختی که به کافر وارد میشود) فریاد میکشد.» امام علی (ع) راست نشست و فرمود «یا رسول الله! حدیثی را که فرمودید تکرار فرمایید که از ترس این خبر درد چشم را فراموش کردم؛ آیا از امت شما هم کسی هست که به این کیفیت معذب شده و بمیرد؟» پیامبر خدا (ص) فرمودند «آری، سه طایفه از مسلماناند که به این شکل جان میدهند: حاکم ستمگر، خورنده مال یتیم به ناحق و شهادت دهنده دروغ.»[10]
در خصوص ویژگیهای مدیران و حاکمان رسول خدا (ص) میفرمایند: «کسی که متولی امور ده نفر شود باید اندیشه چهل نفر را داشته باشد و کسی که مسئولیت اداره چهل نفر را بر عهده میگیرد باید عقل و اندیشه چهار صد نفر را داشته باشد.»[11] یعنی کسی که اداره عدهای را به عهده میگیرد باید اندیشه و تدبیری بسیار بالا داشته باشد تا خیر و صلاح را برای آنها به وجود آورده و کارها را به درستی پیش ببرد.
رسول خدا (ص) در مورد ویژگیهای فردی و قدرت شخصیتی افرادی که سرپرستی عدهای را به عهده میگیرند میفرمایند: «صلاحیت مدیریت و امانت امت اسلامی را ندارد مگر کسی که دارای سه خصلت باشد: قدرت پرهیزکاری و تقوایی که او را از معصیتِ خدا بازدارد، توان و شرح صدری که موجهای شیطانی برخاسته از هوای نفس را کنترل نماید و توانایی مدیریتی نیکو نسبت به همکارانش به طوری که مانند پدری مهربان مورد محبت قرارشان دهد.»[12]
امام علی (ع) در مورد توانمندی مدیران مخصوصاً مدیران رده بالا به مالک اشتر میفرمایند: «برای هر کاری از کارهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود مدیر و رئیسی را برگزین که دارای این دو ویژگی باشد: بزرگی و عظمت کار، او را ناتوان و مغلوب نسازد و زیادی کار و تراکم آن، او را پریشان و رنجور نکند.»[13]
ایشان میفرمایند: «خداوند عزّوجل بر پیشوایان عادل واجب کرده که سطح زندگی خود را با مردم ناتوان برابر کنند تا فقیر را فقرش برآشفته نکند.»[14] در این صورت است که آن پیشوا وضعیت مردم را درک کرده و تمام تلاش خود را مینماید تا گرفتاریهای مردم را حل کند، مردم به این پیشوا اعتماد کرده و او را از خود میدانند.
با وجود تمام این مطالب در مورد کسانی که از نظر اجتماعی در مرتبهای بالاتر قرار دارند و به نحوی وظیفه اداره دیگران را دارند افراد جامعه باید به نوعی با آنها رفتار کنند که اگر کار درستی انجام میدهند در کار خود قویتر شده و اگر کار خطایی انجام میدهند او را نصیحت کنند؛ اما مردم باید به آنها موضوعی را توصیه کنند که اطمینان دارند درست است و از همه جهات آن را سنجیده باشند و با اعتمادی که به او دارند از او بخواهند در صورت صلاحدید آن توصیه را انجام دهد. چه بسیار مواردی که فرد ندانسته توصیهای میکند یا کاری را انجام میدهد که بعداً که دانستههایش کامل شد متوجه میشود اشتباه کرده و توصیه غلطی نموده است.
امام علی (ع) میفرمایند: «خداوند جایگاه والی را نسبت به شما به منزله فرزند و پدر و پدر و فرزند قرار داد و رعایت انصاف در مورد شما را بر عهده او و به نفع شما قرار داد.»[15] ایشان میفرمایند: «هر حکمرانی که به مردم امکان و اجازه ندهد تا مشکلات و نیازهای خود را به گوش او برسانند، در روز قیامت خداوند نگذارد نیازهایش را به گوش او برساند و اگر [حکمرانی] هدیهای بپذیرد آن خیانت باشد و اگر رشوه بگیرد مشرک است.»[16]
امام سجاد (ع) میفرمایند: «اما حق کسی که امور سیاسی تو را رهبری میکند؛ پس بدان که تو برای او فتنه و امتحان هستی و او به خاطر سلطهای که بر تو دارد به این امتحان مبتلا شده است. او را مخلصانه نصیحت کن و از در معارضه و مخالفت با او وارد مشو؛ زیرا این کار تو سبب نابودی خودت و او خواهد شد؛ بذل و بخشش او را اگر قبول آن ضرری به دینت وارد نمیکند و میتوانی از این بخشش برای امور دینی خود استفاده کنی بدون تکبر و با روی باز و تواضع بپذیر و با او در حکومتش معارضه و دشمنی نکن زیرا نتیجه دشمنی تو با او قطع رابطه دوستی و ایجاد کینه و عداوت است و این تو هستی که با مقابله با او، او را وادار نمودهای که به تو ضرر بزند و خودش را به هلاکت و نابودی دچار کند در حالی که تو یاور و شریک او حساب میشوی در آنچه او نسبت به تو مرتکب شده است و لا حول و لا قوه الا بالله.»[17]
[1] – رساله حقوق امام سجاد (ع)
[2] – تحف العقول، صفحه 321
[3]- عیون اخبار الرضا (ع)، جلد 2، صفحه 101، حدیث 1
[4]- نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 1، صفحه 151، حدیث 3
[5]- میزان الحکمه، جلد 7، حدیث 10634
[6] – تحف العقول، صفحه 86
[7] – نهج الفصاحه، صفحه 632، حدیث 2255
[8]- الحیاه (ترجمه احمد آرام)، جلد 2، صفحه 585
[9]- الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 2، صفحه 298، حدیث 4
[10] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 3، صفحه 253، حدیث 10
[11] – نهج الفصاحه، صفحه 727، حدیث 2771
[12] – الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 1، صفحه 407، حدیث 8
[13] – نهج البلاغه (شرح ابن ابی الحدید)، جلد 17، صفحه 76
[14]- الکافی (ط-الاسلامیه)، جلد 1، صفحه 411، حدیث 3
[15]- بحارالأنوار (ط- بیروت)، جلد 32، صفحه 416، حدیث 376
[16]- میزان الحکمه، جلد 14، حدیث 21185
[17] – رساله حقوق امام سجاد (ع)