آدرس:

تهران، خیابان رجایی، 18 متری تختی، کوچه 57، پلاک7

تلفن تماس:

09124142741

ایمیل:

info@nabieakram.ir

محبت خدا و روش افزایش آن

محبت خدا و روش افزایش آن

محبت خدا و روش افزایش آن

انسان در محبت به خدا چند حالت دارد. یا خدا را به طور کامل فراموش کرده و در زندگی خود هیچ توجهی به او ندارد. در این صورت فقط به خود و دنیای اطراف خود محبت دارد و با نفسانیات خود زندگی می­کند. یا به خدا توجه دارد اما به خود و دنیای اطراف خود بیشتر توجه دارد و فقط در بعضی مواقع به یاد خدا می‌افتد. در این صورت چیزی از محبت خدا در او ایجاد شده اما خود و دنیای اطراف خود را بیشتر دوست دارد. کسانی هستند که خدا را به اندازه خود دوست دارند و همان طور که به امور مختلف توجه دارند به خدا هم توجه می‌کنند.


کسانی هستند که خدا را بیشتر از خود و همه چیز، دوست دارند. اینها کسانی هستند که خداوند در مورد ایشان می‌فرماید «وَ الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِلّهِ»[1] یعنی «و کسانی که ایمان آورده‌اند خدا را بیشتر دوست دارند.» بنابراین حقیقت ایمان زمانی اتفاق می‌افتد که فرد خدا را از خود و از هر چیز بیشتر دوست داشته باشد. در این صورت خدا را در زندگی خود بر هر چیز دیگری ترجیح می‌دهد. تنها در این صورت است که انسان به کمال معنوی خود می‌رسد.


رسیدن به این سطح از محبت خدا بسیار مهم است. چنین کسی مؤمن حقیقی است. در آیات 2 تا 4 سوره انفال، خداوند خصوصیات مؤمنین واقعی را بیان می‌کند و کسانی را که وقتی یاد خدا می‌افتند قلبشان به حالت جوشش و اشتیاق در می‌آید مؤمن حقیقی معرفی کرده و می‌فرمـاید «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ» این حالت از عشق به خدا و احساس عظمت خدا در قلب فرد به وجود می‌آید. در حدیث قدسی می‌خوانیم کسی که عاشق خدا شود، خدا نیز عاشق او می‌شود. «مَن عَشَقَنی عشقتُهُ ».


اساساً آمدن انسان به این دنیا برای همین است که انسان بنده حقیقی خدا شود و این زمانی اتفاق می‌افتد که عاشق خدا شود. یعنی خدا را در همه چیز به خود ترجیح دهد. چنین کسی بنده و مؤمن حقیقی خداست و به کمال بندگی رسیده است. چنین کسی شهید است خواه خونش ریخته شود یا در این دنیا در بدن مادی خود به زندگی مشغول باشد. چراکه همه چیز خود را فدای خدا کرده است.

وقتی در قلب کسی محبت خدا بر دیگر محبت‌ها غلبه داشت، این محبت به مرور زمان چنان در قلب او افزایش پیدا می‌کند که دیگر فقط خدا را دوست داشته و حتی خود را نیز نخواهد دید. در این صورت محبت هیچ‌چیز در قلب فرد باقی نمی­ماند مگر آنکه در راستای محبت خدا باشد. این مرحله، بالا‌ترین مرحله رسیدن به خداست و جایگاه خاصی است که در بالا‌ترین درجه اخلاص و بندگی خدا قرار دارد. کسی که به این سطح برسد چیزی از غیر خدا در قلب او باقی نمانده و جزو اولیاء خدا شده و دارای قلب سلیم می‌شود. کسی دارای قلب سلیم است که هیچ کاری نکند مگر آنکه رضایت خدا در آن باشد.


اموری هستند که باعث هماهنگی بیشتر انسان با خدا شده و محبت خدا را در قلب انسان زیاد می‌کنند این امور عبارت‌اند از:


1-
  انسان نسبت به هر چیز که از خود برای آن هزینه کند و برای آن وقت و انرژی صرف کند محبت­اش زیاد می‌شود. بنابراین هر چه انسان از خود برای خدا هزینه کند یعنی برای خدا اقدام به تقوی و عبادت کند محبت­اش به او زیاد می‌شود. مخصوصاً اگر با نگاه محبت­آمیز به خدا توجه کرده و از تقوی و معنویات هم لذت ببرد.


2-
  نعمت‌های خدا چیز‌هایی هستند که خدا در اختیار انسان‌ها قرار داده تا با آنها زندگی کرده و به رشد و تعالی برسد. از کوچک‌ترین چیزهایی که در اختیار انسان هستند تا بزرگ­ترین آنها (مانند زندگی انسان) نعمت‌های خداوند هستند و بعضی از نعمت­ها به نحوی است که اگر یکی از آنها از بین برود زندگی انسان با مشکل بزرگی مواجه می‌شود. چنانچه به آیات قرآن توجه کنیم خداوند توجه انسان را به بسیاری از نعمت‌ها جلب کرده و اهمیت آنها را بیان کرده است.


توجه به نعمت‌های خدا که به ما داده از نعمت‌های مادی گرفته تا معنوی و بالا‌تر از همه اینها نعمت هدایت و سعادت و اینکه خودش را در اختیار انسان قرار داده تا به هر درجه‌ای از ایمان که فرد می‌خواهد برسد و در جوار رحمت او قرار گیرد و اینکه خداوند به قدری به فکر آفریده‌‌های خود بوده که بدون درخواست آنها هر آنچه مورد نیازشان بوده در اختیارشان قرار داده و آنچه را که در اختیارشان قرار نداده به ضررشان بوده است خواه در این دنیا یا عالَم­های دیگر، باعث می‌شود محبت انسان به ­خدا بیشتر شده و به ­او توجه ­خاص داشته باشد.


3-
  از آنجا که انسان از خداست انطباق ذاتی و حقیقی میان انسان و خدا وجود دارد چراکه در قرآن می‌فرماید حقیقت انسان را از روح خود دمیده است.[2] بر اثر این انطباق، سنخیتی میان انسان و خدا وجود دارد که این سنخیت، اصل و ریشه محبت انسان به خداست. بنابراین هیچ فردی به اندازه خدا انسان را دوست ندارد چراکه انسان موجودی است از خدا و آفریده خدا.


زمانی انسان محبت به خدا را احساس می‌کند که ایمانی در قلب او نسبت به خدا به وجود آید. هرچه ایمان او بیشتر شود محبت­اش به خدا بیشتر می‌شود تا جایی که با خدا انس پیدا کرده و عاشق و شیفته خدا می‌شود.


اینجاست که در حدیث قدسی می‌فرماید اگر مردم بدانند که خدا چقدر آنها را دوست دارد بند از بندشان پاره می‌شود. یعنی انسان حتی ظرفیت دانستن اینکه خدا او را چقدر دوست دارد را ندارند. بنابراین توجه به این همه محبت خدا به انسان، باعث زیاد شدن محبت انسان به خدا می‌شود. اما اگر در انسان ایمان وجود نداشته باشد شامل آن گروهی می‌شود که می‌فرماید « وقتی خدا به یگانگی یاد می‌شود قلب‌های کسانی که به آخرت ایمان ندارند مشمئز می‌شود. »[3] چراکه ایمان به آخرتی که خدا وعده داده نشانه ایمان حقیقی انسان به خداست.


با توجه به این مطالب، حدیث قدسی توضیح داده می‌شود که خداوند می‌فرماید «هر که مرا (خدا را) طلب کند مرا می‌یابد و هر که مرا بیابد مرا می‌شناسد و هر که مرا بشناسد مرا دوست می‌دارد و هر که مرا دوست بدارد عاشق من می‌شود و هر که عاشق من شود من عاشق او می‌شوم و هر که من عاشقش شوم او را می‌کُشم (یعنی او را از ظلمت خودیت و حیوانیت خارج می‌کنم) و هر که را که بکشم دیه او بر من است و هر که دیه‌اش بر من است من خود دیه او هستم.»[4]


در نتیجه هرکه خدا را طلب کند و محبت او را به دست آورد به قدری این محبت در او رشد می‌کند که خدا او را به خودش می‌رساند و در خدا فانی می‌شود. خداوند در قرآن می‌فرماید « پس در میان بندگان من داخل شو و در بهشت من داخل شو. »[5] که تعبیر از همین جایگاه است.


4-
  وقتی انسان به فضایل اخلاق رسید و آثار اسماء و صفات الهی را در خود یافت، از اسماء و صفات الهی کششی در خود احساس می‌کند که جذابیت زیادی برایش دارد. از آنجا که اسماء و صفات الهی محل ارتباط انسان با خدا هستند و انسان عظمت و جذابیت خدا را در قالب‌های نورانی اسماء و صفات الهی مشاهده می‌کند، با افزایش فضایل اخلاق و پیدا کردن احساسی نسبت به اسماء و صفات الهی، محبت زیادی نسبت به خدا پیدا می‌کند. بلکه انسان در مراتب بالاتر، از آنجا که اسماء و صفات الهی را اداره کننده تمام عالم می‌بیند و آنها را جاری در خود می‌یابد از این ارتباط با خدا چنان بهجت و لذتی در خود احساس می‌کند که به غیر خدا و نور اسماء و صفات او، به چیز دیگری توجه نداشته و سرمست او می‌شود. ظرفیت رسیدن به این مقام در انسان، به این دلیل است که هنگام خلقت انسان، خداوند حقیقت او را با اسماء و صفات الهی آمیخته است.[6] بنابراین با به وجود آمدن اسماء و صفات الهی در انسان، به اصل خود و وطن اصلی خود که خداست می‌رسد.


5-
  از آنجا که انسان از خداست وقتی به مراتبی از ایمان می‌رسد میان خود و خدا ارتباط تنگاتنگی احساس می‌کند. بنابراین بر اثر احساس نور خدا در درون خود، عزتی احساس می‌کند که برایش بسیار ارزشمند است. این عزت، باعث آرامشی در او می‌شود و احساس عظمت و بزرگی برای انسان ایجاد می‌کند که بالا‌ترین لذت‌‌ها را برای او دارد. از آنجا که این حالات را از خدا در خود حس می‌کند حالت شیفتگی و عشقی نسبت به خدا در او اتفاق می‌افتد. خداوند در قرآن در آخر سوره قمر می‌فرماید « همانا متقین (در بهشت) در باغ‌ها و نهر‌ها هستند در جایگاه صدقی نزد ملیک مقتدر. » اگر توجه شود بهشت بودن بهشت به این خاطر است که حالت اطمینان و آرامشی ازخداوند که مالک بااقتدار وقدرتمند است برای اهل آن دارد.


پانوشت:


[1] – سوره بقره، آیه 165

[2] – سوره حجر، آیه 29 و سوره ص، آیه 72

[3] – سوره زمر، آیه 45

[4] – کتاب « کلمات مکنونه » از محدث بزرگ فیض کاشانی

[5] – سوره فجر، آیات 29 و 30

[6] – سوره بقره آیه 31. مراجعه شود به اول کتاب به بخش « انسان و سعادت او ».

برچسب‌ها

نویسنده

ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دسته‌ها

آخرین مقالات

اطلاعات تماس

  • تهران، خیابان رجایی، 18 متری تختی، کوچه 57، پلاک7
  • 09124142741
  • mahdiyar1984@gmail.com