بنابراین اگر بخواهیم بدانیم در قلب ما چه محبتی وجود دارد و قلب ما به چه چیز مشغول است باید ببینیم فکر ما مشغول به چه چیزی است. در لحظاتی مانند نماز یا ارتباط با ائمه (ع) که انسان سعی میکند ذهنش به الهیات مشغول باشد با وسوسههای شیطان، فکر انسان به مقدار بیشتری مشغول دلبستگیهای غیر الهی میشود.
باطل بودن محبتهای غیر الهی از آنجا مشخص میشوند که موضوعات مورد محبت، بیشتر هنگام ارتباط با خدا به ذهن فرد خطور میکنند تا فرد نتواند توجهش را به خدا جلب کند. این موضوعات مورد محبت یا این مقدار از محبت، باطل هستند. مثلاً اگر در سر نماز به رفیق ناباب خود فکر میکند معلوم میشود محبت باطل نسبت به او دارد و باید این محبت را با بی توجهی به آن به طور کامل کنار بگذارد. اگر هنگام نماز به رفیق خوب و سالم خود فکر کند معلوم میشود محبت اضافیِ غیر الهی نسبت به او دارد و زیادی محبت را باید از قلبش پاک کند.
روش دوم برای شناخت محبتها، عکسالعملها و حساسیتهای انسان است. انسان به هر چیز که محبت دارد، در آن موضوع عکسالعمل نشان میدهد و آن موضوع نقطه حساس اوست. به عبارت دیگر تمام اتفاقاتی که باعث عکسالعمل انسان میشوند موضوعاتی هستند که به آنها دلبستگی یا تعلق دارد. انفعال یا عکسالعمل انسان میتواند شادی، ناراحتی، عصبانیت، افسردگی و هر نوع تأثیرپذیری دیگری باشد. مثلاً وقتی انسان چیزی را که دوست دارد از دست میدهد، دلش میسوزد و ناراحت میشود. این عکسالعمل نشانه محبت فرد به آن چیز است.
پس به دو روش میتوان تعلقات و محبتها را شناخت؛ اول آنکه ببینیم به چه موضوعاتی فکر میکنیم دوم آنکه ببینیم چه موضوعاتی ما را تحت تأثیر قرار داده و باعث عکسالعمل ما میشوند.
دانستن کارهایی که باعث زیاد شدن محبت در قلب میشوند بسیار مهم است. چراکه محبتها دارایی قلبی انسان هستند و شخصیت هر انسان با محبتهایش تناسب دارد. از طرف دیگر، انسان مستقیماً به قلب خود تصرف و دسترسی ندارد. بنابراین با دانستن اموری که قلب انسان را تحت تأثیر قرار میدهند و تلاش برای اصلاح آنها، میتواند حقیقت انسان تغییر یافته و با سرعت بیشتری به کمال نزدیک شود.
کارهایی باعث زیاد شدن محبت و به عبارت دیگر افزایش سنخیت انسان با چیزهای دیگر می¬شود. این کارها عبارتاند از:
١- تفکر و توجه با رویکرد مثبت به هر چیز باعث زیاد شدن محبت آن در فرد میشود. توجه با رویکرد مثبت یعنی با نگاهی مثبت به آن موضوع توجه کرده و در مورد آن مثبت فکر کند. لازمه تفکر کردن به هر چیز این است که آن را بشناسد و لازمه توجه مثبت آن است که سنخیتی بین خود و آن احساس کند. مثلاً وقتی کسی به پدر خود با این دید توجه کند که برای او زحمات زیادی کشیده، حتی اگر پدر در جاهایی خطا کرده باشد آن خطاها را نادیده گرفته و محبت اش نسبت به پدرش زیاد می شود. اگر به کمالات یا زحمات ائمه(ع) برای رسیدن انسانها به خدا توجه کند محبت اش نسبت به آنها بیشتر میشود. همچنین اگر به رحمتی که خداوند نسبت به انسان داشته و نعمتهایی که به او داده و فضاهایی که برای رشد و تعالی انسان آماده کرده توجه کند محبت اش نسبت به خدا بیشتر میشود.
٢- انسان برای هر چیزی که از خود هزینه کند یا توانی را صرف نماید آن چیز در وجود او جایگاهی پیدا کرده و نسبت به آن محبت پیدا میکند. این هزینه و توان میتواند از نظر صَرف وقت برای آن چیز باشد یا میتواند از جهت صَرف توان و انرژی باشد یا از جهت مالی یا فکری یا هر تلاش دیگر. بنابراین وقتی انسان برای چیزی از خود مایه میگذارد چون خود را صرف آن چیز کرده آن چیز بخشی از وجود او میشود و محبت آن چیز در او به وجود میآید.
٣- وقتی کسی خود را شبیه گروهی کند به زودی یکی از آنها خواهد شد. حتی اگر در ابتدا محبتی نسبت به آنها نداشته باشد و به خاطر شرایطی خود را شبیه آنها کرده باشد اما در ارتباطی که با آنها برقرار میکند به مرور زمان آنها را پذیرفته و محبت آنها در درون او رسوخ میکند. این موضوع یکی از مبانی و ریشههای تغییر و تربیت انسان است.