نکته مهم در از بین بردن عُجب این است که چون از بین بردن خودیت یعنی از بین بردن حالاتی از فرد که خود، همان است از آنجا که انسان خودش نمیتواند خود را از بین ببرد، فرد نمیتواند به تنهایی و با اتکا به اعمال خود عُجبش را کنار بگذارد بلکه برای از بین بردن عجب به طور کامل، انسان باید با هماهنگ شدن با فردِ کمال یافتهای خودیت خود را از بین ببرد.
توضیح اینکه فرد باید شخص دیگری را که در وضعیت برتری نسبت به او قرار دارد برای خود اصل قرار داده و با انس و شیفتگی نسبت به او، خود را نادیده گرفته و در او فانی شود. در این صورت خودیتی در او باقی نمانده و نورانیت و کرامت آن فرد، در درون او به وجود میآید. از آنجا که انسان عجب را برای رسیدن تعالی و کمال از بین میبرد این شخصِ دیگر باید انسان کاملی بوده و مقرب خدا باشد و اسماء و صفات الهی در او به وجود آمده باشد تا با داشتن ولایت و شفاعت، با آمیخته شدن با او، نورانیت و الوهیت در وجود فرد ایجاد شود.
تنها کسانی که این ویژگی را دارند ائمه (ع) و اولیاء خدایی که خود را با آنها هماهنگ کردهاند هستند. بنابراین وقتی فرد شیفته و مأنوس با ائمه (ع) شود ولایت آنها عجب را از بین برده و خدابینی جایگزین خودبینی او میشود و تحت حاکمیت الهی قرار میگیرد.
توضیحاتی در مورد ائمه (ع) و جایگاه ایشان در عالم، در بخش « هدایت، تعالی و ارتباط با ائمه (ع) » بیان شده است. از آنجا که ائمه (ع) وظیفه هدایت باطنی انسانها را دارند این گونه ارتباط با آنها از طرف ایشان نیز مورد توجه قرار گرفته و فرد را به سمت تعالی و از بین بردن عجب که اصل همه ظلمتهاست میکشانند.
بنابراین راه از بین رفتن خودیت که اصل اساسی در کمال انسان است، ارتباط قلبی با ائمه (ع) است و در صورتی فرد در خدا فانی میشود که با ائمه (ع) انس داشته باشد و ارتباط قلبی قویای با آنها برقرار کند. کسانی که بدون ارتباط با ائمه (ع) رشدی برایشان ایجاد میشود در این صورت هم ائمه (ع) دست آنها را گرفته و رشد دادهاند؛ اما این رشد از حدی بالاتر نمیرود که نهایت آن همان مرحله سوم است. بنابراین بدون ارتباط با ائمه (ع) نمیتوان اصل و ریشه عیبها را از بین برد.
نکته قابل توجه این است که تا وقتی فرد خودیت خود را که خود ظلمانی اوست کنار نگذارد در حقیقت خودسازی نکرده است. چراکه تا خدا جایگزین خودیت فرد نشود واقعاً الهی نشده است. از طرف دیگر همه انسانها در هر دین و گرایشی که باشند حتی اگر بیدین هم باشند میتوانند تکبر و بقیه رذایل را کنار بگذارند اما نمیتوانند از خودیت خود در این حد صرف نظر کنند چراکه خودشان را همان حالاتی که در درونشان است احساس میکنند.
بنابراین، اگر فرد بخواهد وجود خود را به طور کامل از همه رذایل و ظلمتها پاک کند باید خودیت خود را از بین ببرد و خودیت را نمیتواند از بین ببرد مگر آنکه با افراد کمال یافتهای ارتباط برقرار کند تا بتواند از خودیت خود خارج شده و با نور آنها خدا را جایگزین خودیت خود کند و خودیتش را از بین ببرد. به همین دلیل است که به وسیله ولایت و با ائمه (ع) توحید، عملی شده و در عالم و وجود انسان جریان مییابد.[1]
بنابراین تنها راه نجات از تمام ظلمتها، ائمه (ع) هستند. از طرف دیگر چنانچه کسی با ارتباط نزدیک و عمیق با ائمه (ع) در مسیر خودسازی قرار گیرد چون از سرمنشأ همه کمالات با عیبهایش مبارزه میکند، در از بین بردن آنها سرعتاش بسیار بیشتر شده و به صورت کاملتر به کمال میرسد. این اتفاق در صورتی میافتد که فرد به قدری با ائمه (ع) هماهنگ باشد که در همه حالاتش با آنها تطبیق پیدا کرده باشد. در این صورت میتواند خود را در ائمه (ع) رها کرده و به همه کمالات برسد.
در صورتی فرد با ائمه (ع) هماهنگ شده و در آنها رها میشود که از نظر رفتار، رأی و نظر، ساختار فکری و سیره رفتاری و شخصیتی، با آنها هماهنگ شده باشد. لازمه این اتفاق این است که فرد سیره زندگی و احادیث و روایات ائمه (ع) را مطالعه کرده و در آنها دقت کند و سیره رفتاری و ساختار فکری و شخصیتی آنها را دریافته و در زندگی و وجود خود پیاده کند. در قدمهای چهارده گانه، قدم به قدم برنامه ارتباط با ائمه (ع) در ابعاد عملی، فکری و قلبی قرار داده شده است.
پانوشت:
[1] – در زیارت جامعه کبیره میفرماید « مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِکُمْ وَ مَنْ وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنْکُمْ وَ مَنْ قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم » یعنی « کسی که خدا را اراده کند باید از شما آغاز کند و کسی که میخواهد خدا را به یکتایی بشناسد باید از شما قبول کند و کسی که خدا را قصد میکند باید به شما توجه کند. »