اهمیت ارتباط با ائمه علیهم السلام در رشد معنوی و اخلاقی انسان
برای حرکت در راهی دقیق و ظریف مانند مسیر رشد معنوی و تعالی انسان، باید مفاهیم و روشها به صورت علمی و به طور دقیق بیان شوند و همچنین باید نمونههای عملی وجود داشته باشند تا انسان با الگوبرداری از آنها بداند که چگونه میتواند به تعالی و کمال برسد. این وظیفه مهم به عهده ائمه علیهم السلام قرار دارد چراکه ایشان معصوم بوده و در تمام ابعاد، در کمال معنوی و الهی هستند.
ائمه علیهم السلام واسطههای فیض الهی و انسانهای کاملی هستند که تمام فضیلتها و نعمتهایی که از طرف خدا به انسانها و حتی به همه موجودات میرسد از طریق آنهاست. بنابراین آنها جانشینان خدا در روی زمین و الگوهای نیکو برای تعالی و کمال انسان هستند. با این مشخصات این وظیفه به عهده آنها قرار داده شده تا انسانهایی که قصد هدایت و تعالی معنوی دارند را رشد داده و به کمال برسانند.
بدون ارتباط با ائمه علیهم السلام انسان به کمال واقعی نمیرسد چراکه از راهی که خداوند مشخص کرده وارد نشده و از راهی که خود تصور میکند میخواهد به خدا برسد. بنابراین ائمه علیهم السلام که آیینه تمام نمای خداوند بوده و خداوند آنها را انتخاب کرده است تنها کسانی هستند که ارتباط با آنها، میتواند انسان را به خدا رسانده و انسان را به رشد معنوی و تعالی اخلاقی برساند.
هدایت، تعالی و ارتباط با ائمه علیهم السلام
از آنجا که ائمه علیهم السلام انسانهای کاملاً الهی هستند، ارتباط با آنها در واقع ارتباط با انسانهای کمال یافتهای است که متناسب با عمق ارتباط با آنها، فرد الهی میشود. بنابراین یکی از بهترین راههای رسیدن به فضائل اخلاق و محبتهای الهی و یکی از بهترین و سریعترین راههایی که انسان را با خدا ارتباط داده و فرد را به توسعه وجودی میرساند انس و شباهت رفتاری، فکری و شخصیتی با ائمه علیهم السلام است.
از آنجا که ائمه علیهم السلام همه فضایل و برتریها و همه اسماء و صفات الهی را دارند واسطه فیض الهی هستند. یعنی تمام نیکیها و فضیلتها، از مسیر وجود آنها برای انسان اتفاق میافتد. بنابراین با برقرار کردن ارتباط با آنها، انسان میتواند به تمام کمالات برسد. ائمه علیهم السلام به خاطر دارا بودن همه اسماء و صفات الهی و واسطه فیض الهی بودن، دارای قابلیتِ هدایت، شفاعت و ولایت هستند. بنابراین آنها تنها راه هدایت و رسیدن به خدا هستند. هر که از مسیر ایشان وارد شود به سعادت میرسد و هر که در مسیر دیگری قرار گیرد در گمراهی خواهد بود.
با این توصیف هر انسانی در هر مرحلهای، از پایینترین مرحله تا بالاترین آن، به هر مقدار که رشد معنوی پیدا کند به واسطه ائمه علیهم السلام و تحت ولایت و شفاعت ایشان رشد کرده است. در نتیجه تمام مطالبی که در این کتاب گفته شد از مسیر وجود ائمه علیهم السلام است که برای انسان اتفاق میافتد و به وجود آمدن مقامات توحیدی به واسطه ایشان است. بنابراین ولایت ائمه علیهم السلام در راستای توحید و مرتبهای از مراتب توحید است و توجه به آنها ذکر است. فرازهای زیارت جامعه کبیره تأیید کننده تمام این مطالب است.
از آنجا که چهارده معصوم علیهم السلام انسانهای کامل بوده و جلوههای تام خداوند هستند، جانشینان خدا بر روی زمینهای کثرتند تا انسانها با الگو قرار دادن آنها و شبیه شدن به ایشان، خود را به خدا نزدیک کند. خداوند در قرآن میفرماید « حتماً برای شما در رسول الله الگوی نیکویی است. »[1] و امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره میفرمایند « شما (ائمه علیهم السلام) راه پابرجا (ی رسیدن به خداوند) هستید. » بنابراین هر انسان به هر اندازهای که خود را شبیه آنها کند به همان اندازه به خدا نزدیک شده است.
تأکید بر ارتباط با ائمه علیهم السلام در این کتاب نیز به همین خاطر است. وقتی انسان خود را در فضای وجودی آنها قرار دهد از محدودیتها که سرسلسله همه پستیها و حقارتها هستند جدا شده و هر چقدر محبت فرد نسبت به آنها زیاد شود ایمان در قلب او زیاد شده و وجودش متعالی و توحیدی میشود. چرا که ایمان، همان حضور خدا در وجود انسان است و ائمه علیهم السلام جلوههای الهی هستند بنابراین محبت به آنها باعث به وجود آمدن جلوههای خدا در قلب فرد و باعث افزایش ایمان میشود.
ارتباط با ائمه علیهم السلام از طرف انسانها، از طریق معرفت و محبت اتفاق میافتد. یعنی ابتدا به ایشان معرفت پیدا کرده و بعد دارای محبت نسبت به آنها میشود. ارتباط از طرف ائمه علیهم السلام نسبت به انسان، از طریق ولایت ایشان است. ولایت به معنی تحت سرپرستی و هدایت باطنی قرار گرفتن فرد توسط ائمه علیهم السلام است. بنابراین نتیجه ولایت، هدایت باطنی، تعالی و کمال انسان میباشد.
انسان مؤمنی که در درجات ایمان پیش میرود حقیقت ائمه علیهم السلام در وجود او جاری میشود. به همین دلیل محبتی نسبت به آنها پیدا میکند که حتی در غمهای آنها غمگین و در شادی آنها شاد میباشد. همچنین ملاقات فرد با امام علی علیه السلام و دیگر امامان پس از مرگ، به این دلیل است که حقیقت آنها در وجود او شکل گرفته و در واقع امامانِ جاری در حقیقت خود را به شکل ظاهر شده میبیند.
دوستداران و شیعیان ائمه علیهم السلام در احادیث و روایات از هم جدا شدهاند. دوستداران ائمه علیهم السلام کسانی هستند که نسبت به ائمه علیهم السلام محبت دارند اما این دوست داشتن به اندازهای نیست که خود را با ایشان کاملاً هماهنگ کنند. بنابراین اگر شرایطی برای فداکاری در راه آنها پیش آید اقدامی نمیکنند. اما شیعه واقعیِ ائمه علیهم السلام کسی است که افکار و اعمال خود را با آنها هماهنگ کرده و سعی میکند دقیقاً مانند آنها عمل کند. بنابراین شیعیان بسیار کم هستند و اکثر کسانی که به عنوان شیعه شناخته میشوند در واقع دوستداران ائمه علیهم السلام هستند؛ هر چند این هم به نوبه خود بسیار ارزشمند است.
توضیح در مورد ائمه علیهم السلام و تأثیر آنها در عالم در همین مقدار نمیگنجد و بیان این مقدار به اندازه نیاز این کتاب است. امید است فرصتی پیش آید تا کتابی مستقل در خصوص ائمه علیهم السلام و اثر آنها در نظام عالم نوشته شود.
از بین رفتن همه رذایل با استقرار ائمه علیهم السلام در وجود انسان
برای تعالی معنوی، خدا باید در وجود انسان مستقر شود. تنها در صورتی این اتفاق میافتد که عُجب و خودیت فرد از بین برود. این قاعده در تمام مراحل خودسازی وجود دارد. یعنی هم در بخش ظلمانی وجود انسان و هم در مرحله نورانی آن، فرد با کنار گذاشتن خودیت میتواند به کمال و تعالی برسد. هنگام خودسازی، با از بین رفتن نفسانیات، خودیت فرد از بین رفته و خدا در قلب او مستقر میشود.
نکته مهم در از بین بردن عُجب این است که چون از بین بردن خودیت یعنی از بین بردن حالاتی که فرد خود را همانها احساس میکند، خودش نمیتواند خود را از بین ببرد بنابراین فرد به تنهایی نمیتواند عُجب را کنار بگذارد. در نتیجه فردِ دیگری باید وجود داشته باشد که او با هماهنگ شدن با آن بتواند خودیت خود را از بین ببرد. به همین دلیل مبارزه با عجب دشوارتر از دیگر رذایل بوده و روش مبارزه با آن با دیگر رذایل فرق دارد.
توضیح اینکه فرد باید شخص دیگری را که در وضعیت برتری نسبت به او قرار دارد برای خود اصل قرار داده و با انس و شیفتگی نسبت به او، خود را نادیده گرفته و خود را در او فانی کند. در این صورت خودیتی در او باقی نمانده و نورانیت و کرامت آن فرد، در وجود او به وجود میآید. از آنجا که انسان برای تعالی و کمال، عجب را از بین میبرد این شخصِ دیگر، باید انسان کاملی بوده و اسماء و صفات الهی در او به وجود آمده باشد و مقرب خدا باشد تا با داشتن ولایت و شفاعت، با آمیخته شدن با او، در وجود فرد نورانیت و الوهیت ایجاد شود.
تنها کسانی که این ویژگیها را دارند ائمه علیهم السلام و اولیاء خدایی که خود را با آنها هماهنگ کردهاند هستند. بنابراین وقتی فرد شیفته و مأنوس با ائمه علیهم السلام شود با از بین رفتن عجب، ولایت آنها جایگزین خودبینی او شده و تحت حاکمیت الهی قرار میگیرد. توضیحاتی در مورد ائمه علیهم السلام و جایگاه ایشان در عالم، در بخش « هدایت، تعالی و ارتباط با ائمه علیهم السلام » بیان شده است. از آنجا که ائمه علیهم السلام وظیفه هدایت باطنی انسانها را دارند این گونه ارتباط با آنها از طرف آنها نیز مورد توجه قرار گرفته و فرد را به سمت تعالی و از بین رفتن عجب که اصل همه ظلمتهاست میکشانند.
بنابراین راه از بین رفتن خودیت، ارتباط قلبی با ائمه علیهم السلام است. در صورتی فرد، فانی در خدا میشود که با ائمه علیهم السلام انس داشته باشد و ارتباط قلبی شدید با ایشان برقرار کند. کسانی که بدون ارتباط با ائمه علیهم السلام رشدی برایشان ایجاد شده است در واقع ائمه علیهم السلام دست آنها را گرفته و رشد دادهاند؛ اما این رشد از حدی بالاتر نمیرود که نهایت آن همان مرحله سوم است.
بنابراین بدون ارتباط با ائمه علیهم السلام نمیتوان اصل و ریشه عیبها را از بین برد. نکته قابل توجه این است که تا وقتی فرد خودیت خود را که خود ظلمانی اوست کنار نگذارد در حقیقت خودسازی نکرده است. چراکه تا خدا جایگزین خودیت فرد نشود واقعاً الهی نشده است. از طرف دیگر همه انسانها در هر دین و گرایشی که باشند حتی اگر بیدین هم باشند میتوانند تکبر و بقیه رذایل را کنار بگذارند اما نمیتوانند از خودیت خود صرف نظر کنند چراکه خودشان را همان حالات احساس میکنند.
بنابراین، این که فرد بتواند وجود خود را به طور کامل از همه رذایل و ظلمتها پاک کند باید خودیت خود را از بین ببرد و خودیت را نمیتواند از بین ببرد مگر آنکه از طریق ائمه علیهم السلام خدا را جایگزین خود کند. به همین دلیل است که به وسیله ولایت و با ائمه علیهم السلام، توحید، عملی شده و در عالم و وجود انسان جریان مییابد.[2]
بنابراین تنها راه نجات از ظلمتها، ائمه علیهم السلام هستند. حال چنانچه کسی با ارتباط نزدیک و عمیق با ائمه علیهم السلام در مسیر خودسازی قرار گیرد چون از سرمنشأ همه کمالات با عیبهایش مبارزه میکند، در از بین بردن آنها، سرعتش بسیار بیشتر شده و به صورت کاملتر به کمال میرسد. این اتفاق در صورتی میافتد که فرد به قدری با ائمه علیهم السلام هماهنگ باشد که در همه حالاتش با آنها تطبیق پیدا کرده باشد. در این صورت است که میتواند خود را در ائمه علیهم السلام رها کند.
در صورتی فرد با ائمه علیهم السلام هماهنگ شده و در آنها رها میشود که از نظر رفتار، رأی و نظر، ساختار فکری و سیره رفتاری و شخصیتی، با آنها منطبق شده باشد. لازمه این اتفاق این است که فرد سیره زندگی و احادیث و روایات ائمه علیهم السلام را مطالعه کرده و در آنها بسیار دقت کند و سیره رفتاری و ساختار فکری و شخصیتی آنها را دریافته و در زندگی و وجود خود پیاده کند. در قدمهای چهارده گانه، قدم به قدم برنامه ارتباط با ائمه علیهم السلام در ابعاد عملی، فکری و قلبی قرار داده شده است.
پانویس
[1] – سوره احزاب آیه 21
[2] – در زیارت جامعه کبیره میفرماید « من اراد الله بدأ بکم و من وحده قبل عنکم و من قصده توجه بکم » یعنی کسی که خدا را اراده میکند باید از شما آغاز کند و کسی که میخواهد خدا را به یکتایی بشناسد باید از شما قبول کند و کسی که خدا را قصد میکند باید به شما توجه کند.