نظم به معنی قرار گرفتن هر چیز در سر جای خود است و چنانچه دقت شود این تعریف همان تعریف عدل است. بنابراین رعایت نظم یعنی رعایت عدالت. همان طور که رعایت عدالت باعث رسیدن به تعادل میشود چنانچه انسان نظم را در ابعاد مختلف رعایت کند وجود او به تعادل میرسد. بنابراین چنانچه انسان در امور مختلف دارای نظم شود و در رفتار و گفتار و بخشهای مختلف زندگی، نظم را رعایت کند در تمام ابعاد وجود او تعادل ایجاد میشود. از آنجا که تمام سعادت انسان در رسیدن به تعادل است، رعایت نظم اثر بسیار مهمی در رسیدن انسان به سعادت دارد و انسان با رعایت نظم در ابعاد مختلف وجودی خود به تعالی و کمال میرسد.
حتی وقتی انسان نظم را در امور درونی خود رعایت کند از آنجا که هر چیز را در سر جای خود قرار میدهد مثلا دیگر نمیتواند دروغ بگوید چرا که دروغ گفتن باعث قراردادن چیزی درغیر محل خود و بینظمی درکلام است؛ دیگر نمیتواند ازخود ترس نشان دهد چراکه ترس یعنی شجاعت نداشتن در جایی که باید با جرأت و شجاعت عمل کند و دیگر نمیتواند بیتقوایی کند چراکه هنگام بیتقوایی کاری میکند که باید از آن خودداری کند. بنابراین، نظم باعث سامان گرفتن همه ابعاد وجود انسان است.
یکی از نکات مهم در موضوع رعایت نظم که باعث موفقیت و کمال میشود این است که وقتی در موضوعی نظم رعایت شود اشکالات و نقاط ضعف آن چیز آشکار میشود. به عنوان مثال وقتی انسان حرف زدن خود را منظم کند کلمات و جملات اضافی مشخص شده و با حذف آنها اشکالات حرفهای خود را از بین میبرد.
بنابراین تقوی و نظم ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و آن هم خودداری از اموری است که انسان را از تعادل خارج میکنند لیکن اثر تقوی بیشتر در ابعاد درونی و اثر نظم بیشتر در امور برونی انسان است. بنابراین امیرالمؤمنین امام علی(ع) در نامه ٤٧ نهج البلاغه میفرمایند شما را توصیه میکنم به تقوای الهی و نظم در امور.
برای رسیدن به بهترین وضعیت تعادل، دانستن و یافتن نقطه تعادل بسیار مهم است که این نیز با علم و دانش به دست میآید. در این کتاب تلاش شده است تا بهترین وضعیت تعادل معنوی مشخص شده و بهترین روش رسیدن به این تعادل بیان شود.