تکبر
تکبر عبارت است از حالت خود را از دیگران برتر دیدن و دیگران را از خود حقیرتر و کوچکتر دانستن. مهمترین مشخصة آن این است که وقتی فرد به کسی حس تکبر دارد در مقابل او نمیتواند تواضع کند و از بالا به پایین به او نگاه کرده و رفتار میکند و چنانچه طرف مقابل بر فرد متکبر برتریجویی کند عصبانی شده و از او ناراحت یا متنفر میشود.
وقتی بر اثر جهاد و خودسازی، تکبر از وجود انسان پاک شود عزت نفس جایگزین آن میشود. عزت نفس عبارت است از حالت توپُری و بینیازی نسبت به دیگران بر اثر پر شدن از خدا. یعنی همان حالت صمدیتی که انسان را از توکل و اعتماد به خدا پر میکند. چنین فردی به علت پر شدن از خدا و حالت بینیازی که نسبت به دیگران دارد، خود را با هیچ فردی مقایسه نمیکند. در این صورت مشکل تکبر، از ریشه در او حل میشود.
حسد
حسد عبارت است از حالتی که بر اثر آن، فردِ حسود از نعمتی که دیگران دارند ناراحت میشود در نتیجه در قلب، زبان یا عمل بدخواه او میشود. حسد وجه اشتراک دو رذیله حرص و تکبر است. یعنی از ترکیب دو رذیله حرص و تکبر رذیله حسد به وجود میآید.
توضیح اینکه وقتی کسی حسد میورزد دو اتفاق در او میافتد اول اینکه آن نعمت را برای خود میخواهد که این حالت از حرص او سرچشمه میگیرد. دوم اینکه ناراحت است و نمیتواند ببیند که طرف مقابل با داشتن آن نعمت در وضعیت بالاتری نسبت به او قرار گرفته که این حالت از تکبر او سرچشمه میگیرد.
بنابراین وقتی کسی حسود است، هم ذلت حرص را دارد و هم ذلت تکبر را. پس اگر کسی حسد را از بین ببرد هم حرص را کنار گذاشته و هم تکبر را. به همین دلیل حسد تا آخرین مرحله خروج انسان از رذایل اخلاق با انسان همراه است هرچند به طور ضعیف و در مراتب پنهان آن باشد.
وقتی حسد از وجود انسان پاک شود انسان دارای کرامت نفس و بزرگی میشود که جایگزین حسد میگردد؛ چراکه هم حرص و هم تکبر از ذلتها و حقارتهای وجود انسان هستند.
روش از بین بردن تکبر و حسد
با توجه به مطالب بیان شده، برای از بین بردن تکبر و حسد، فرد ابتدا باید تشخیص دهد که چه حالتی در درونش تکبر و چه حالتی حسد است و این حالات در چه شرایطی رخ میدهند. با توجه به تعاریفی که از تکبر و حسد در بخش « موانع رشد و کمال انسان » بیان شد و با توجه به مطالب بخش « روش شناسایی عیبهای اخلاقی »، تکبر و حسد حالاتی هستند که در ارتباط انسان با دیگران خود را نشان میدهند. یعنی حالت تأثیرپذیری فرد به این شکل خود را نشان میدهد که از دیگری ناراحت شده و یا نسبت به او غضب میکند و اگر بتواند، تلاش میکند فرد مقابل را تخریب کرده و یا به او ضرر برساند.
بنابراین وقتی فرد متوجه شد که نسبت به دیگری حالت منفی دارد و از ارتباط متعادل و معمولی خارج شده است، باید توجه کند که این عدم تعادل، از تکبر یا حسد او سرچشمه میگیرد یا از چیز دیگری است. تکبر و حسد زمانی در فرد ایجاد میشوند که بین خود و دیگران مقایسه میکند. در این مقایسه با توجه به شرایط به وجود آمده فرد به تکبر یا حسد مبتلا میشود.
پس از آن که فرد تشخیص داد در چه شرایطی حس تکبر یا حسد او برانگیخته میشود، برای از بین بردن آنها باید برخلاف حالات تکبر یا حسد عمل کند. به این ترتیب که به آن فرد با دید منفی نگاه نکرده و با توجهِ مثبتِ به او، مانع از ایجاد حالت تنش و تأثیرپذیری خود در مقابل او شود.
بنابراین باید از فرد مورد تکبر و حسد، نه تنها ناراحت نشده و به او غضب نکند بلکه اگر میتواند به او محبت و خوبی کرده و احترام بگذارد و در مقابل او تواضع کند و هر عمل دیگری که برخلاف اقتضائات تکبر یا حسد میتواند انجام دهد؛ مانند با محبت رفتار کردن، غیبت نکردن و مانع از غیبت کردن دیگران در مورد او شدن، هدیه دادن به او و کارهای دیگری از این قبیل، انجام دهد. این اقدام، از مهمترین کارها برای مبارزه با همه عیبهای اخلاقی است. بنابراین در یک کلام، برای از بین بردن هر عیب اخلاقی باید برخلاف اقتضائات آن عمل کرد.
برای از بین بردن تکبر و حسد در مراتب دقیقتر و بالاتر، فرد باید حتی آنچه را به ذهن و قلبش خطور میکند هم مورد توجه قرار داده و با آنها مبارزه کند تا ریشههای آنها را از بین ببرد. به این ترتیب که وقتی به خاطر حالت تکبر یا حسد، فکر منفی از کسی به ذهن او وارد شود این فکر را از ذهن خود خارج کرده و در عمل هم با حالت مثبت با او رفتار کند. در این مرحله با انجام این کارها، به قدری رذایل اخلاق در قلب فرد کم میشود که در رفتار خود مطابق آنها عملی انجام نخواهد داد.
آنچه مهم است این است که عیبهای اخلاقی، به مرور زمان و به تدریج از بین میروند و فرد باید در از بین بردن آنها از خود استقامت نشان دهد در غیر این صورت به نتیجه نخواهد رسید. چراکه رسیدن به بهشتِ آخرت و بهشت درون، استقامت میخواهد. خداوند در قرآن میفرماید « همانا کسانی که گفتند پروردگار ما خداست و استقامت کردند، … ایشان اصحاب بهشت هستند و در آن همیشگی هستند این پاداشِ اعمالی (استقامتی) است که انجام دادند. » (سوره احقاف، آیات 13 و 14)