
تفاوت های زن و مرد
تفاوت های زن و مرد
از کتاب تفسیر المیزان تألیف علامه طباطبایی
وزن و موقعیت اجتماعى زن در اسلام
اسلام بین زن و مرد از نظر تدبیر شؤون اجتماع و دخالت اراده و عمل آن دو در این تدبیر، تساوى برقرار کرده، علتش هم این است که همانطور که مرد مى خواهد بخورد و بنوشد و بپوشد، و سایر حوائجى که در زنده ماندن خود به آنها محتاج است به دست آورد، زن نیز همینطور است، و لذا قرآن کریم مى فرماید: (بعضکم من بعض).
پس همانطور که مرد مى تواند خودش در سرنوشت خویش تصمیم بگیرد و خودش مستقلا عمل کند و نتیجه عمل خود را مالک شود، همچنین زن چنین حقى را دارد بدون هیچ تفاوت: (لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت). پس زن و مرد در آنچه که اسلام آن را حق مى داند برابرند، و به حکم آیه: (و یحق اللّه الحق)، چیزى که هست خداى تعالى در آفرینش زن دو خصلت قرار داده که به آن دو خصلت، زن از مرد امتیاز پیدا مى کند.
دو خصلت ویژه در آفرینش زن
اول اینکه: زن را در مثل به منزله کشتزارى براى تکون و پیدایش نوع بشر قرار داده، تا نوع بشر در داخل این صدف تکون یافته و نمو کند، تا به حد ولادت برسد، پس بقاى نوع بشر بستگى به وجود زن دارد، و به همین جهت که او کشتزار است مانند کشتزارهاى دیگر احکامى مخصوص به خود دارد و با همان احکام از مرد ممتاز مى شود.
دوم اینکه : از آنجا که باید این موجود، جنس مخالف خود یعنى مرد را مجذوب خود کند، و مرد براى این که نسل بشر باقى بماند به طرف او و ازدواج با او و تحمل مشقت هاى خانه و خانواده جذب شود، خداوند در آفرینش، خلقت زن را لطیف قرار داد، و براى اینکه زن مشقت بچه دارى و رنج اداره منزل را تحمل کند، شعور و احساس او را لطیف و رقیق کرد، و همین دو خصوصیت، که یکى در جسم او است و دیگرى در روح او، در وظایف اجتماعى محوله او، تاثیر بسزایی دارد.
این بود مقام و موقعیت اجتماعى زن، و با این بیان موقعیت اجتماعى مرد نیز معلوم مى شود و نیز پیچیدگى و اشکالى که در احکام مشترک بین آن دو و احکام مخصوص به هر یک از آن دو، در اسلام هست حل مى گردد، همچنانکه قرآن کریم مى فرماید: (و لا تتمنوا ما فضل اللّه به بعضکم على بعض، للرجال نصیب مما اکتسبوا، و للنساء نصیب مما اکتسبن، و اسئلوا اللّه من فضله، ان اللّه کان بکل شى ء علیما)
و منظورش از این گفتار آنست که اعمالى که هر یک از زن و مرد به اجتماع خود هدیه مى دهد باعث آن مى شود که به فضلى از خدا اختصاص یابد، بعضى از فضل هاى خداى تعالى فضل اختصاصى به یکى از این دو طائفه است، بعضى مختص به مردان و بعضى دیگر مختص به زنان است .
مثلا مرد را از این نظر بر زن فضیلت و برترى داده که سهم ارث او دو برابر زن است، و زن را از این نظر بر مرد فضیلت داده که خرج خانه را از گردن زن ساقط کرده است، پس نه مرد باید آرزو کند که اى کاش خرج خانه به عهده ام نبود، و نه زن آرزو کند که اى کاش سهم ارث من برابر برادرم بود. بعضى دیگر برترى را مربوط به عمل عامل کرده، نه اختصاص به زن دارد و نه به مرد، بلکه هر کس فلان قسم اعمال را کرد، به آن فضیلت ها مى رسد (چه مرد و چه زن) و هر کس نکرد نمى رسد (باز چه مرد و چه زن) و کسى نمى تواند آرزو کند که اى کاش من هم فلان برترى را مى داشتم، مانند فضیلت ایمان و علم و عقل و سایر فضایلى که دین آن را فضیلت مى داند. این قسم فضیلت فضلى است از خدا که به هر کس بخواهد مى دهد، و لذا در آخر آیه مى فرماید: (و اسئلوا اللّه من فضله)، دلیل بر آنچه ذکر کردیم آیه شریفه : (الرجال قوامون …) است، به آن بیانى که به زودى خواهد آمد.
احکام مختص و احکام مشترک زن و مرد در اسلام
در اسلام زن در تمامى احکام عبادى و حقوق اجتماعى شریک مرد است، او نیز مانند مردان مى تواند مستقل باشد و هیچ فرقى با مردان ندارد مگر تنها در مواردى که طبیعت خود زن اقتضا دارد که با مرد فرق داشته باشد. و عمده آن موارد مسائل زیر است.
اموری که زنان از داشتن آنها محرومند:
۱٫ عهده دارى حکومت
۲٫ عهده دارى قضاوت
۳٫ عهده دارى جهاد و حمله بر دشمن است (واما از صرف حضور در جهاد و کمک کردن به مردان در امورى چون مداواى آسیب دیدگان محروم نیست)
۴٫ مساله ارث است که نصف سهم مردان ارث مى برد.
۵٫ حجاب و پوشاندن مواضع زینت بدن خویش است
۶٫ اطاعت کردن از شوهر در هرخواسته اى است که مربوط به تمتع و بهره بردن باشد.
در مقابل ، این محرومیتها را از این راه تلافى کرد:
۱٫ نفقه را یعنى هزینه زندگى را به گردن پدر و یا شوهرش انداخته.
۲٫ بر شوهر واجب کرده که نهایت درجه توانایى خود را در حمایت از همسرش به کار ببرد.
۳٫ حق تربیت فرزند و پرستارى او را نیز به زن داده است.
۴٫ این تسهیلات را هم براى او فراهم کرده که: جان و ناموسش و حتى آبرویش را (از اینکه دنبال سرش حرف بزنند) تحت حمایت قرار داده.
۵٫ در ایام عادت حیض و ایام نفاس ، عبادت را از او ساقط کرده.
۶٫ براى او در همه حالات، ارفاق لازم دانسته است. (بخاطر ضعف بدنی)
پس، از همه مطالب گذشته ، این معنا بدست آمد که زن از جهت کسب علم، بیش از علم به اصول معارف و فروع دین (یعنى احکام عبادات و قوانین جاریه در اجتماع) وظیفه وجوبى دیگر ندارد، و از ناحیه عمل هم همان احکامى را دارد که مردان دارند، به اضافه اینکه اطاعت از شوهرش نیز واجب است، البته نه در هر چیزى که او بگوید و بخواهد، بلکه تنها در مساله مربوط به بهره هاى جنسى، و اما تنظیم امور زندگى فردى یعنى رفتن به دنبال کار و کاسبى و صنعت، و نیز در تنظیم امور خانه، و نیز مداخله در مصالح اجتماعى و عمومى، از قبیل دانشگاه رفتن و یا اشتغال به صنایع و حرفه هاى مفید براى عموم و نافع در اجتماعات، با حفظ حدودى که برایش معین شده، هیچ یک بر زن واجب نیست .
و لازمه واجب نبودن این کارها این است که وارد شدنش در هر یک از رشته هاى علمى و کسبى و تربیتى و امثال آن، فضلى است که خود نسبت به جامعه اش تفضل کرده ، و افتخارى است که براى خود کسب نموده، و اسلام هم این تفاخر را در بین زنان جایز دانسته است، بر خلاف مردان که جز در حال جنگ نمى توانند تفاخر کنند، و از آن نهى شده اند.
این بود آنچه که از بیانات گذشته ما به دست مى آمد که سنت نبوى هم آن است، و اگر بحث ما بیش از حوصله این مقام طول نمى کشید، نمونه هایى از رفتار رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) با همسرش خدیجه (علیها السلام) و دخترش فاطمه (علیها السلام) و سایر زنانش و زنان امت خود و آنچه درباره زنان سفارش کرده ونیز شمه اى از طریقه ائمه اهل بیت (علیه السلام) و زنانشان مانند زینب دختر على (علیه السلام) و فاطمه و سکینه دختر حسین (ع) و غیر ایشان را نقل مى کردیم، و نیز پاره اى از کلماتى که در مورد سفارش درباره زنان، از ایشان رسیده مى آوردیم، و شاید در بحث هاى روایتى مربوط به آیات سوره نساء بعضى از آن روایات را بیاوریم انشاء اللّه، خواننده محترم مى تواند به جلدهاى بعدى مراجعه کند.