به سایت هیئت نبی اکرم (ص) خوش آمدید.

آدرس:

تهران.محله تختی.خیابان رجایی.خیابان ابریشم. خیابان تختی.کوچه57 .پلاک 7

تلفن تماس:

09124142741

ایمیل:

info@nabieakram.ir

تاریخچه زندگى زن در ملت هاى عقب مانده

تاریخچه زندگى زن در ملت هاى عقب مانده

تاریخچه زندگى زن در ملت هاى عقب مانده
از کتاب تفسیر المیزان تألیف علامه طباطبایی

زندگى زن در امت ها و قبائل وحشى، از قبیل ساکنین افریقا و استرالیا و جزائر مسکون در اقیانوسیه و امریکاى قدیم و غیر اینها نسبت به زندگى مردان نظیر زندگى حیوانات اهلى بود، آن نظرى که مردان نسبت به حیوانات اهلى داشتند همان نظر را نسبت به زن داشتند، و به زنان با همان دید مى نگریستند.
به این معنا که انسان به خاطر طبع استخدامى که در او هست همانطور که این معنا را حق خود مى شمرد، که مالک گاو و گوسفند و شتر و سایر حیوانات اهلى خود باشد، و در آن حیوانات هر نوع تصرفى که مى خواهد بکند، و در هر حاجتى که برایش پیش مى آید به کار ببندد، از مو و کرک و گوشت و استخوان و خون و پوست و شیر آن استفاده کند، و به همین منظور براى حیوان طویله مى ساخت، و حفظش ‍ مى کرد، و نر و ماده آنها را به هم مى کشانید تا از نتائج آنها هم استفاده کند، بار خود را به پشت آنها مى گذاشت، و در کار شخم زمین و کوبیدن خرمن و شکار، آنها رابه کار مى گرفت، و به طرق مختلف براى کارهاى دیگر، که نمى توان شمرد، حیوانات را استخدام مى کرد.
و این حیوانات بى زبان از بهره هاى زندگى و آنچه که دلهایشان آرزو مى کرد از خوردنى و نوشیدنى و مسکن و جفت گیرى و استراحت آن مقدار را دارا بودند که مالکش در اختیارش بگذارد، و انسان هم آن مقدار در اختیار حیوانات مى گذاشت که مزاحم و منافى با اغراضش نباشد، او این حیوانات را تسخیر کرد، تا به زندگى او سود رساند، نه اینکه مزاحم زندگى او باشد.
و به همین جهت بسیار مى شد که بهره کشى از آن زبان بسته ها، مستلزم رفتارى مى شد که از نظر خود آن حیوانات بسیار ظالمانه بود، و اگر حیوان زبان مى داشت و خودش ناظر در سرنوشت خود بود فریادش از این زورگویى هاى عجیب بلند مى شد، چه بسیار حیوانى که بدون داشتن هیچ جرمى مظلوم واقع مى شد، و چه بسیار حیوان ستم کشى که از ظلم صاحبش به استغاثه در مى آمد و امروز هم در مى آید، و کسى نیست که به دادش برسد، و چه بسیار ستمکارى که بدون هیچ مانعى به ظلم خود ادامه مى دهد، چه بسیار حیواناتى که بدون داشتن هیچگونه استحقاق، زندگى لذت بخشى دارند، و تنها به خاطر اینکه سگ خوش قواره اى است از کاخ ‌ها و بهترین ماشین ها و بهترین غذاها برخوردار باشند، و فلان اسب فقط به خاطر اینکه نژاد خوبى دارد در ناز و نعمت بسر برده و در مساله تخم گیرى از او استفاده کنند.
و بر عکس چه بسیار حیواناتى که بدون هیچ تقصیرى، در سخت ترین شرایط زندگى کنند، و مانند الاغ باربر و اسب عصارى، دائما در زحمت و سختى باشند.
حیوان براى خودش هیچ حقى از حقوق زندگى ندارد، و در سایه حقوقى که صاحبش براى خودش قائل است زندگى مى کند، اگر کسى پاى سگى و یا اسبى را بشکند از این نظر تعقیب نمى شود که چرا حیوان بى زبان را آزردى، و حق او را پایمال ساختى؟، بلکه از این نظر تعقیب مى شود که چرا به صاحب حیوان ضرر رساندى، و حیوان قیمتى او را از قیمت انداختى، همه اینها براى این است که انسان، زندگى و هستى حیوانات را دنباله رو زندگى خود و فرع هستى خود مى داند، و ارزش جایگاه آنها را طفیلى ارزش وجودى خود مى شمارد.
در این امت ها و قبائل زندگى زنان نیز در نظر مردان چنین زندگى ای بود، یعنى مردان زندگى زنان را پیرو زندگى خود مى دانستند، و معتقد بودند که زنان براى خاطر مردان خلق شده اند، و بطور اجمال و سربسته و بدون اینکه فکر کنند چه مى گویند، مى گفتند: هستى و وجود زنان و زندگیشان تابع هستى و زندگى مردان است، و عینا مانند حیوانات هیچ استقلالى در زندگى و هیچ حقى ندارند و زن، مادام که شوهر نکرده تحت سرپرستى و ولایت پدر است، و بعد از ازدواج تحت ولایت شوهر است، آن هم ولایت بدون قید و شرط و بدون حد و مرز.
در این امتها مرد مى توانست زن خود را به هر کس که بخواهد بفروشد، و یا ببخشد و یا او را مانند یک کالا قرض دهد تا از او کام بگیرند، بچه دار شوند، یا به خدمت بگیرند و یا بهره هایى دیگر بکشند، و مرد حق داشت او را تنبیه و مجازات کند، کتک بزند، زندان کند، و حتى به قتل برساند، و یا او را گرسنه و تشنه رها کند، حال او بمیرد یا زنده بماند، و نیز حق داشت او را مخصوصا در مواقع قحطى و یا جشن ها مانند گوسفند چاق بکشد، و گوشتش را بخورد، و آنچه را که از مال مربوط به زن بود، مال خودش مى دانست، حق زن را هم، حق خود مى شمرد، مخصوصا از جهت داد و ستد و سایر معاملاتى که پیش مى آمد خود را صاحب اختیار مى دانست .
و بر زن لازم بود که از مرد (پدرش باشد یا شوهرش) در آنچه امر و دستور مى دادند کورکورانه اطاعت کند، چه بخواهد و چه نخواهد و باز به عهده زن بود که امور خانه و اولاد و تمامى مایحتاج زندگى مرد را در خانه فراهم نماید، و باز به عهده او بود که حتى سخت ترین کارها را تحمل کند، بارهاى سنگین را به دوش بکشد، گل کارى و امثال این کارها را بکند، و در قسمت حرفه و صنعت پست ترین حرفه را بپذیرد.
و این رفتار عجیب، در بین بعضى از قبائل به حدى رسیده بود که وقتى یک زن حامله بچه خود را به دنیا مى آورد بلافاصله باید دامن به کمر بزند و به کارهاى خانه بپردازد. در حالیکه شوهرش با نداشتن هیچ کسالتى خود را به بیمارى بزند، و در رختخواب بخوابد و زن بدبختش به پرستارى او بپردازد، اینها کلیاتى بود از حقوقى که زن در جامعه عقب مانده داشت، و از بهره هائى که از زندگى اش مى برد، که البته اهل هر قرن از قرنها بربریت و وحشیگرى و خصلت ها وخصوصیتهاى مخصوص به خود داشته، سنت ها و آداب قومى با اختلاف عادات موروثیشان و اختلاف مناطق زندگى و جوى که بر آن زندگى احاطه داشت، مختلف مى شد که هرکس به کتب تالیف شده در این باب مراجعه کند، از آن عادات و رسوم آگاه مى شود.