
غرب و مهدویت
غرب و مهدویت
برگرفته از گفت و گو با دکتر حسن بلخارى بعلاوه بعضی اضافات
(دکتر حسن بلخارى، فارغ التحصیل رشته ادیان و عرفان، از اساتید دانشکده هنر دانشگاه تهران)
تأثیرگزار ترین اطلاعات، آنهایی است که از چشم به انسان منتقل می شود:
– ما در شبانه روز بین ۷۸ تا ۷۹% اطلاعات دریافتى روزانه را از چشم مان بهدست مى آوریم و بقیه حواس، درصد بعدى را به خود اختصاص مى دهند. در عین حال شما اگر به سیستم دریافتى انسان نگاه کنید مى بینید که نیمکره راست مغز مربوط به علوم حضورى و شهودى به صورت تصویر است یعنى در آنجا ماندگار است و بزرگترین و عمیق ترین تاثیرات را روى شخصیت انسان مى گذارد.
– روانشناسى مدرن، بیانگر این است که تاثیرى که تصویر دارد هیچ کلامى ندارد و بحثى در روانشناسى داریم که تأثیر هر تصویر معادل هزار کلمه است.
چگونگی تأثیرگزاری سینما از طریق فیلم :
– کار دیگر تصویر و سینما تواماً درگیر کردن احساسات و ادراک است. سخنورها ادراک را مخاطب قرار مى دهند و فیلم هاى بى محتوا احساس را و فیلم هاى هدفمند ادراک و احساس را با هم. در چنین قلمروى احساس، جذابیت را، ادراک، معناپذیرى را و جمع آنها سینما را مى سازد.
– یک دروغ اگر به حد تواتر برسد مىشود حقیقت. وقتى ده نفر هى بیایند یک دروغ را تکرار کنند، انسان از لحاظ روانى تکان مى خورد.
– یکى از کارهای غرب این است که قبل از اینکه به عملیات گسترده دست بزند از طریق رسانه ها کار خودش را توجیه مى کند. (این شدت اهمیت رسانه ها را در جهت دهی مردم به موضوع مورد نظر می رساند.)
بهره برداری دنیای امروز از روش انتقال اطلاعات از طریق تصویر :
– «پستمن» در کتاب «زندگى در عیش، مردن در خوشى» خود سه دوره را براى انتقال معلومات ذکر مى کند. دوره اول دوره انتقال معلومات به وسیله زبان بود. پدر مى گفت فرزند حفظ مى کرد، دوره دوم دوره مکتوب بود و کتاب، حامل معنا براى نسل بعدى شد. سومین دوره ، دوره تصویر است که تصویر سینمایى و تلویزیونى جاى دو موج قبلى نشسته است.
– عنوانى که شما تحت عنوان انفجار اطلاعات دارید عصاره اش تصویر است، یعنى ما الان در عصر اطلاعات زندگى مى کنیم که تصویر، جذابترین، مؤثرترین، کارآمدترین و ماندگارترین شیوه ابراز اطلاعات است. حالا قدرتها دارند از این عنصر بالاترین استفاده را مى کنند و البته ذهنیت مخاطبها هم، چنین قدرت و جایگاه پذیرشى را دارد.
– در دنیای امروز غرب براى اعمال قدرت، بهره برداری از اثرات انتقال اطلاعات از طریق تصویر و کسب مطامع بیشتر، بهترین استفاده را از تصویر مى برد. هالیوود به عنوان مرکز فیلمسازى آمریکا، در سال حدود ۷۰۰ فیلم تولید مى کند و سالانه ۱۵، ۱۶ میلیارد دلار سود خالص دارد و نزدیک به ۷۸% سینماها و تلویزیون هاى جهان از آن تغذیه مى شوند.
– ما در غرب فیلم خنثى نداریم، یعنى از ۶۰۰، ۷۰۰ فیلمى که هالیوود در سال تولید مىکند ۳۰، ۴۰ فیلم است که در سطح جهان مطرح مى شوند، البته آنها را هم خودشان مطرح مى کنند با اسکارهایى که مى دهند و بعضا هم به دلیل جذابیتهاى عامه اى که دارند در سطح جهان مطرح مى شوند و واقعا فرهنگ سازى مىکنند. مانند جریانى که «تایتانیک» با دو میلیارد بیننده در سطح جهان ایجاد کرد. من معتقدم و واقعیتهایى جهانى و هالیوود بیانگر این است که غرب دارد از سینما حداکثر استفاده را مىبرد، چون برایش استفاده دارد لذا جایگاه ویژهاى هم دارد.
چگونگی بهره برداری غرب از تصویر :
– الان مهمترین کارى که غرب مى کند این است که مبانى نظرى خودش را که محصول ایده ها و اهدافش است به زبان تصویر ترجمه مى کند. یعنى من بزرگترین ویژگى غرب را ترجمه معنا به تصویر مى دانم.
– رسانه ها مهمترین و اصلى ترین ابزار تسلط فرهنگى غرب محسوب مى شوند چون تصویر یک زبان بین المللى است.
مسیر حرکت و جهت گیری غرب در دنیا :
– ما در دهه ۹۰ در چارچوب همین آرمانشهرى که غربی ها تعقیب مى کنند دو اتفاق جدى داشتیم، یکى کاربرد اصطلاح نظم نوین جهانى، (New World Order) توسط بوش و گفتند ما داریم این را تعقیب مى کنیم و یکى هم نظریه پایان تاریخ فوکویاما. در نظریه پایان تاریخ فوکویاما مى گوید دموکراسى لیبرال آرزوى نهایى است که با فروپاشى رقیب سرسخت لیبرال ها که کمونیسم بود، ما داریم وارد این فضا مى شویم و تاریخ دارد عملا پروسه تکاملى خودش را درحد نهایى اش طى مى کند. این دو مساله به نحوى از نیت سیاسى غرب در Globalization (جهانى شدن) و در ایجاد یک فرهنگ جهانى و تحمیل آن بر جهان پرده برداشت.
– بنابراین غربی ها اولا مدینه فاضله دارند و این مدینه فاضله را همان دموکراسى لیبرال نام می برند و ثانیا، این معنا که جهان را تحت این مدینه فاضله تسخیر کنند و بستر این جهانى سازى رسانه ها هستند. سعى مى کنند که این مدینه فاضله را فقط و فقط ازطریق تصویر به وجود بیاورند چراکه بیشترین تأثیرگزاری را دارد. زمانیکه بحث دموکراسی مطرح شد جلب آراء عمومی بسیار اهمیت پیدا می کند. غربیها از طریق فیلم و تصویر این کار را دارند انجام می دهند و بسیار هم موفق هستند.
– آمریکایی ها فیلمهای زیادی می سازند که یک پیام دارد و آن اینکه آمریکا و نظام فرهنگى حاکم بر غرب تنها سیستمى است که جهان را از خطراتى که وجود دارد حفظ مى کند و این پیام را در اکثر فیلمها ترویج و تبلیغ مى کند.
– ما یک جور تمدن در جهان داریم که گذشته خودش را نقد کرده و سعى مى کند امروزش را بفهمد و به استقبال فردا مى رود این در اهداف خودش موفق است. غرب در این چارچوب دارد اینگونه عمل مى کند.
– انسان معاصر شیداى شکستن دیوار زمان و ادراک اتفاقات آن طرف دیوار یعنی آینده است. خیلى جالب است که غرب مى خواهد به آینده نفوذ کند و به یک عبارت چون قدرت علمى دارد مى خواهد آینده را خودش بسازد. چراکه اگر بتوانید آینده را پیشبینى کنید خودتان هم مى توانید آن را بسازید، چیزى که در «نوسترآداموس» آن را ترویج مى کنند. مىگویند فلان چیزى محقق خواهد شد، اما ما مى توانیم تغییرش بدهیم.
– از بعد مذهبى و از بعد علمى، مساله آینده و انتظار و اتفاقاتى که در آینده مى افتد براى اینها خیلى مهم است. (به این ترتیب است که بحث ظهور منجی و اینکه آن منجی، جهان را به شکلی تغییر خواهد داد که متناسب با خواست آنها نیست بسیار مهم می شود. واقعیت امر این است که غربیها با توجه به فیلمهایی که ساخته اند و اهمیتی که به پیشگویی های نوسترآداموس می دهند بر این باورند که مهدی شیعیان ظهور خواهد کرد و دنیا را متناسب با روش مسلمانها تغییر خواهد داد و از آنجا که آنها این را نمی خواهند در تلاشند با علم به آینده، آینده را آن گونه که خودشان می خواهند بسازند. این کار را از معرفی امام زمان (عج) به عنوان تروریستی که اقدام به کشتار وسیع می کند و معرفی آن حضرت به بدترین شکل و ایجاد امکاناتی برای تسلط به اوضاع منطقه خاورمیانه که معتقدند از آنجا ظهور خواهد کرد انجام می دهند.)
نگاه غرب به تمدن اسلامى :
– نگاه غرب به تمدنهاى شرقى بویژه اسلامى یکجور دیگر است، به دلیل اینکه مىدانند اینجا محتوا هست. پروفسور حسابى در یکى از مصاحبه هایش مى گفت من در یکى از آزمایشگاه هاى پیشرفته غرب، قرآن دیدم. پرسیدم مسلمانید؟ گفتند “نه، ما داریم از این کتاب یک چیزهایى درمى آوریم که شما حالا حالاها باید در این مسیر بدوید.”
برخورد غرب با مهدویت :
– واقعیت قضیه این است که بحث آینده گرایى در غرب خیلى جدى است و جدى تر از آینده گرایى ما. در غرب بحث آینده نگرى در تمامى ابعاد فوق العاده جدى است، به همین دلیل متفکران بخش مهمى از افکارشان را صرف این مى کنند.
– شیعیان با مساله انتظار در بعد مذهبى و دینی شان روبرو مى شوند. حضرت امام زمان، علیه السلام، در قلمرو دینى شیعیان حضور دارد. در ذهن عامه شیعیان، وقتی امام زمان علیه السلام، در بعد مذهبى مطرح است، در بعد سیاسى و اجتماعى و علمى دیگر مطرح نیست. اما در غرب، آینده گرایى در تمامى ابعاد فوقالعاده جدى است.
– مجموعه رویکرد غرب نسبت به آینده و تسلط بر جهان، میان نظریه پردازان، سیاست بازان و تصویر برداران غرب پیوند ایجاد مى کند. مثلا آقاى گاسپار وان برگر (وزیر دفاع سابق امریکا) کتاب Next war (جنگ بعدى) خودش را مى نویسد، بخشى از آن را به سال ۹۹ و ۲۰۰۰ و بخشى از آن را به ظهور محمد منتظرى در ایران اختصاص مى دهد و چیزهایى را که نوسترآداموس گفته بوده مجددا زنده مى کند.
– در فیلم پیشگوئیهاى نوستر آداموس این امریکاست که مقابل مسلمان ها مى ایستد (چراکه مسلمان ها و مهدی شیعیان را به عنوان تروریست معرفی می نمایند) یا مثلا بازى کامپیوترى خیلى مشهور «یا مهدى» که اسم اصلى اش Gulf inferno Persian (جهنم خلیج فارس) است. خلیج فارس را مرکز حرکت هاى تروریستى جهان جلوه مى دهد و با ذهنیتی که این بازی می دهد حضور نظامى امریکا در خلیج فارس توجیه مى شود. (چرا که آنها ظهور حضرت مهدی (عج) را در منطقه خاورمیانه می دانند و تسلط بر این منطقه را در تسلط بر خلیج فارس می دانند. همچنانکه نوع عملکرد آنها در تسلط بر خلیج فارس کاملا مبیّن همین مطلب است.)
– من (دکتر حسن بلخارى) یک سخنرانى در دانشگاه شیراز داشتم، سال ۷۷ که بحثم مهدویت و غرب بود – بحثى که در جاهاى مختلف دارم – در آنجا از کنفرانس سال ۱۹۸۴ تلآویو (در دسامبر ۱۹۸۴ م (۱۳۵۶ ش.) در دانشکده تاریخ دانشگاه تلآویو با همکارى مؤسسه مطالعاتى شیوهه – که یک مؤسسه مطالعاتى غیرانتفاعى و متصل به صهیونیسم است – کنفرانسى با حضور ۳۰۰ شیعه شناس درجه یک جهان برگزار شد و ظرف مدت ۳ روز در آن ۳۰ مقاله ارائه شد و به قول مارتین کرامر یکى از شیعه شناسان جهان که دبیر این کنفرانس بود، هدف اصلى از برپایى این کنفرانس، شناخت مفاهیم محورى در تمدن شیعه اثنى عشرى و بعد بالطبع شناسایى انقلاب اسلامى سال ۵۷ در کشور ایران بود». تهاجم یا تفاوت فرهنگى، حسن بلخارى، ص ۹۳) پرده برداشتم و سیاستهایى که اینها داشتند و بازى کامپیوترى «یا مهدى» را به آنها نشان دادم. چند روز بعدش بخشهاى مهم سخنرانى من و تصاویرى از این بازى در مجله دانشگاه شیراز منتشر مى شود و پنج، شش صفحه را به خود اختصاص مى دهد. این مجله در اینترنت سایت داشت، حدود یکماه بعد، تدوین کنندگان مجله رفته بودند که مجله خودشان را ورق بزنند دیدند که مثلا از صفحه ۴ یکدفعه مى رود به صفحه ۱۱، یعنى بررسیهایى که کرده بودند دیدند که سیستمى (که آنها حدس مى زدند اسرائیل بوده) سایت را شکسته و وارد آن شده بود و این چند صفحه را حذف کرده بود.
موضوع مهدویت و انتظار در تشیع :
– اگر من، شیعه را بخواهم به صورت اصیل بررسى کنم، تنها تمدنى است که این منجى و موعودش یک موجود زنده عینى است، برخلاف تمدن هاى دیگر. شما مى دانید که بودائیها و هندی ها «گوتمه» یا بوداى پنجم را و زرتشتی ها «سوشیانت» را دارند و مسیحیها معتقدند عیسى مجددا برمى گردد، یهودی ها مىگویند عیساى واقعى هنوز نیامده است. حتى بحث فیوچریسم اینقدر جدى است که مدینه فاضله اى که مارکسیست ها دارند جامعه بى طبقه کمون ثانویه به نحوى همان انتظار آینده سبز است. این مساله در همه تمدنها هست اما در تمدن شیعه خیلى عینى است، یعنى تمدن شیعه هویتش با آن نفس مى کشد، اما این استثناست و قاعده نیست. تمدنهاى دیگر منجى شان را قاب کرده اند و زده اند سینه آسمان، یعنى یک موجود ذهنى است، اعتقاد هست، اما عینى نیست، یعنى در زندگى تجلى ندارد. برخلاف موعود و منجى شیعه که کاملا عینى است.
– جمله بسیار مشهورى در معارف دینی شیعه وجود دارد که می گوید «اینها به اسم امام حسین، علیهالسلام، قیام مى کنند و به اسم امام زمان، علیه السلام، قیامشان را حفظ مى کنند». یعنى حضور امام زمان، علیه السلام، براى ما در بطن سیاست، فقه و اصول ما یک حضور واقعا زنده و عینى است.
مشکل شیعیان :
– منتهى ما نیاز به مترجمانى داریم که بحث منجی و مهدویت مذهب شیعه را بیاورد و وارد جامعه کند. مشکل ما در این قلمرو و این فضاست. یعنی با توجه به ماهیت مهدویت که در شیعه به صورت عینی و عملی وجود دارد از میان بزرگان به میان عامه مردم آورده شود و عموم مردم موضوع مهدویت را در متن زندگی خود ببینند و احساس کنند.
– جمله بسیار مشهورى در معارف دینی شیعه وجود دارد که می گوید «اینها به اسم امام حسین، علیه السلام، قیام مى کنند و به اسم امام زمان، علیه السلام، قیامشان را حفظ مى کنند». یعنى حضور امام زمان، علیه السلام، براى ما در بطن سیاست، فقه و اصول ما یک حضور واقعا زنده و عینى است. اما این را فقط اهل فن مى دانند. شیعه در ترجمه معانى خودش به زبان روز مشکل دارد.
– ما برخلاف غربیها این معنا و مفهوم را به زبان عامه و برهان عامه ترجمه نکرده ایم. ما نیاز به حکیم داریم، فعل حکیم ترجمه و تنزیل و تمثیل معناست. ما الان بزرگانى را داریم که خیلى عالى مى فهمند، ولى نمىتوانند با عوام رابطه ایجاد کنند، ما به یک واسطه نیاز داریم که هم حامل و جامع معنا باشد و هم قدرت تبیین معنا را براى عامه داشته باشند. یعنى شیعه باید روى مساله عرضه معانى و مبانى خودش خیلى کار کند.
– تمدن غرب محتوا ندارد ولى قدرت بیانش بسیار عالى است. تفاوت ما با غرب این است که او فاقد محتوایى است که بیان بسیار قوى دارد و گاهى بیان بسیار قوى محتواى خالى را جبران مى کند و ما محتواى بسیار بلندى داریم، اما قدرت ترجمه و بیانش را نداریم. غرب قدرتش به بیانش است نه محتوایش. باور کنید بزرگترین متفکران غرب را بیاورید یک ساعت به طور جدى با متفکران ما بنشینند و بحث کنند شکست خواهند خورد.
– (آنها باطل خود را با تصویر و فیلم به مردم عرضه می کنند ولی ما حق و معانی غنی خود را نمی توانیم به مردم عرضه کنیم. اگر مردم مفاهیم عالی موجود در تفکر شیعه را درک کنند و ببینند که چقدر در متن زندگی آنها می تواند جریان داشته باشد و برای آنها لذت بخش ترین زندگی را به وجود بیاورد آنگاه این روش را پذیرفته و در متن زندگی خود پیاده می کند.)
– یک کسانى باید تربیت بشوند که در نگاه به شیعه عمیق نگرى داشته باشند.
– گاهى براى ادراک على، علیهالسلام، باید فاصله بگیرى تا بتوانى از بیرون او را ببینى که تو چى دارى؟ ما چون عاشقى مى کنیم نمى دانیم حامل چى هستیم. من وقتى بدانم چه دارم حافظش هم هستم، مسلمین اگر نمى فهمند که سرمایه شان دارد به تاراج مى رود مال بى عرضگىشان نیست، نمى دانند چه دارند.
– حوزه و دانشگاه و سیستم اجرایى کشور که امکانات دارند باید اینکار را بکنند و این را مبدل به قاعده بکنند یعنى آنچه که در بطن شیعه جریان دارد این را یکجورى در بیاوریم که شخص عامى هم بداند حضور امام زمان، علیهالسلام، در سیاست چقدر است. غرب این را فهمید. کنفرانس تلآویو را براى چه گذاشت؟ رسما مارتین کرامر مى گوید: ما این را گذاشتیم که ریشه ها و مبانى انقلاب ایران را و آثار و نتایج آن را در جهان بررسى کنیم، به نگاه سرخ شیعیان یعنى عاشورا و نگاه سبزشان یعنى انتظار مى رسند.