
آیات قرآن در مورد زنان
آیات قرآن در مورد زنان
۱٫ وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشیَطِینُ عَلى مُلْکِ سلَیْمَنَ وَ مَا کفَرَ سلَیْمَنُ وَ لَکِنَّ الشیَطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاس السحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلى الْمَلَکینِ بِبَابِلَ هَرُوت وَ مَرُوت وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتى یَقُولا إِنَّمَا نحْنُ فِتْنَهٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضرُّهُمْ وَ لا یَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشترَاتُ مَا لَهُ فى الاَخِرَهِ مِنْ خَلَقٍ وَ لَبِئْس مَا شرَوْا بِهِ أَنفُسهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ(۱۰۲)
و (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم مىخواندند پیروى کردند. سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود؛ و) کافر نشد؛ ولى شیاطین کفر ورزیدند؛ و به مردم سحر آموختند. و (نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروى کردند. (آن دو، راه سحر کردن را، براى آشنایى با طرز ابطال آن، به مردم یاد مىدادند. و) به هیچ کس چیزى یاد نمىدادند، مگر اینکه از پیش به او مىگفتند: «ما وسیله آزمایشیم کافر نشو! (و از این تعلیمات، سوء استفاده نکن!)» ولى آنها از آن دو فرشته، مطالبى را مىآموختند که بتوانند به وسیله آن، میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند؛ ولى هیچ گاه نمىتوانند بدون اجازه خداوند، به انسانى زیان برسانند. آنها قسمتهایى را فرامىگرفتند که به آنان زیان مىرسانید و نفعى نمىداد. و مسلما مىدانستند هر کسى خریدار این گونه متاع باشد، در آخرت بهرهاى نخواهد داشت. و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند، اگر مى دانستند!! البقره : ۱۰۲
۲٫ یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا إِذَا تَدَایَنتُم بِدَیْنٍ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى فَاکتُبُوهُ وَ لْیَکْتُب بَّیْنَکُمْ کاتِب بِالْعَدْلِ وَ لا یَأْب کاتِبٌ أَن یَکْتُب کمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْیَکتُب وَ لْیُمْلِلِ الَّذِى عَلَیْهِ الْحَقُّ وَ لْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا یَبْخَس مِنْهُ شیْئاً فَإِن کانَ الَّذِى عَلَیْهِ الْحَقُّ سفِیهاً أَوْ ضعِیفاً أَوْ لا یَستَطِیعُ أَن یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ وَ استَشهِدُوا شهِیدَیْنِ مِن رِّجَالِکمْ فَإِن لَّمْ یَکُونَا رَجُلَینِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضوْنَ مِنَ الشهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاتُمَا فَتُذَکرَ إِحْدَاتُمَا الأُخْرَى وَ لا یَأْب الشهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا وَ لا تَسئَمُوا أَن تَکْتُبُوهُ صغِیراً أَوْ کبِیراً إِلى أَجَلِهِ ذَلِکُمْ أَقْسط عِندَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشهَدَهِ وَ أَدْنى أَلا تَرْتَابُوا إِلا أَن تَکُونَ تِجَرَهً حَاضِرَهً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکمْ فَلَیْس عَلَیْکمْ جُنَاحٌ أَلا تَکْتُبُوهَا وَ أَشهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ وَ لا یُضارَّ کاتِبٌ وَ لا شهِیدٌ وَ إِن تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسوقُ بِکمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یُعَلِّمُکمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِکلِّ شىْءٍ عَلِیمٌ(۲۸۲)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! هنگامى که بدهى مدّتدارى (به خاطر وام یا داد و ستد) به یکدیگر پیدا کنید، آن را بنویسید! و باید نویسندهاى از روى عدالت، (سند را) در میان شما بنویسد! و کسى که قدرت بر نویسندگى دارد، نباید از نوشتن -همان طور که خدا به او تعلیم داده- خوددارى کند! پس باید بنویسد، و آن کس که حق بر عهده اوست، باید املا کند، و از خدا که پروردگار اوست بپرهیزد، و چیزى را فروگذار ننماید! و اگر کسى که حق بر ذمه اوست، سفیه (یا از نظر عقل) ضعیف (و مجنون) است، یا (به خاطر لال بودن،) توانایى بر املاکردن ندارد، باید ولىّ او (به جاى او،) با رعایت عدالت، املا کند! و دو نفر از مردان (عادل) خود را (بر این حقّ) شاهد بگیرید! و اگر دو مرد نبودند، یک مرد و دو زن، از کسانى که مورد رضایت و اطمینان شما هستند، انتخاب کنید! (و این دو زن، باید با هم شاهد قرار گیرند،) تا اگر یکى انحرافى یافت، دیگرى به او یادآورى کند. و شهود نباید به هنگامى که آنها را (براى شهادت) دعوت مىکنند، خوددارى نمایند! و از نوشتن (بدهىِ خود،) چه کوچک باشد یا بزرگ،ملول نشوید (هر چه باشد بنویسید)! این، در نزد خدا به عدالت نزدیکتر، و براى شهادت مستقیم تر، و براى جلوگیرى از تردید و شک (و نزاع و گفتگو) بهتر مىباشد؛ مگر اینکه داد و ستد نقدى باشد که بین خود، دست به دست مىکنید. در این صورت، گناهى بر شما نیست که آن را ننویسید. ولى هنگامى که خرید و فروش (نقدى) مىکنید، شاهد بگیرید! و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویى،) زیانى برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شدهاید. از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم مىدهد؛ خداوند به همه چیز داناست. البقره : ۲۸۲
۳٫ إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَک مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّک أَنت السمِیعُ الْعَلِیمُ(۳۵)
(به یاد آورید) هنگامى را که همسرِ «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر کردم، که «محرَّر» (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذیر، که تو شنوا و دانایى! آلعمران : ۳۵
۴٫ قَالَ رَب أَنى یَکُونُ لى غُلَمٌ وَ قَدْ بَلَغَنىَ الْکبَرُ وَ امْرَأَتى عَاقِرٌ قَالَ کَذَلِک اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشاءُ(۴۰)
او عرض کرد: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که پیرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» فرمود: «بدین گونه خداوند هر کارى را بخواهد انجام مىدهد.» آلعمران : ۴۰
۵٫ وَ ءَاتُوا النِّساءَ صدُقَتهِنَّ نحْلَهً فَإِن طِبْنَ لَکُمْ عَن شىْءٍ مِّنْهُ نَفْساً فَکلُوهُ هَنِیئاً مَّرِیئاً(۴)
و مهر زنان را (بطور کامل) بعنوان یک بدهى (یا عطیه،) به آنان بپردازید! (ولى) اگر آنها چیزى از آن را با رضایت خاطر به شما ببخشند، حلال و گوارا مصرف کنید! النساء : ۴
۶٫ وَ لَکمْ نِصف مَا تَرَک أَزْوَجُکمْ إِن لَّمْ یَکُن لَّهُنَّ وَلَدٌ فَإِن کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکمُ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکنَ مِن بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصِینَ بِهَا أَوْ دَیْنٍ وَ لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمَّا تَرَکْتُمْ إِن لَّمْ یَکن لَّکُمْ وَلَدٌ فَإِن کانَ لَکمْ وَلَدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَکتُم مِّن بَعْدِ وَصِیَّهٍ تُوصونَ بِهَا أَوْ دَیْنٍ وَ إِن کانَ رَجُلٌ یُورَث کلالَهً أَوِ امْرَأَهٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِکلِّ وَحِدٍ مِّنْهُمَا السدُس فَإِن کانُوا أَکثَرَ مِن ذَلِک فَهُمْ شرَکاءُ فى الثُّلُثِ مِن بَعْدِ وَصِیَّهٍ یُوصى بهَا أَوْ دَیْنٍ غَیرَ مُضارٍّ وَصِیَّهً مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَلِیمٌ(۱۲)
و براى شما، نصف میراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند؛ و اگر فرزندى داشته باشند، یک چهارم از آن شماست؛ پس از انجام وصیتى که کردهاند، و اداى دین (آنها). و براى زنان شما، یک چهارم میراث شماست، اگر فرزندى نداشته باشید؛ و اگر براى شما فرزندى باشد، یک هشتم از آن آنهاست؛ بعد از انجام وصیتى که کردهاید، و اداى دین. و اگر مردى بوده باشد که کلاله [= خواهر یا برادر] از او ارث مىبرد، یا زنى که برادر یا خواهرى دارد، سهم هر کدام، یک ششم است (اگر برادران و خواهران مادرى باشند)؛ و اگر بیش از یک نفر باشند، آنها در یک سوم شریکند؛ پس از انجام وصیتى که شده، و اداى دین؛ بشرط آنکه (از طریق وصیت و اقرار به دین،) به آنها ضرر نزند. این سفارش خداست؛ و خدا دانا و بردبار است. النساء : ۱۲
۷٫ وَ إِنِ امْرَأَهٌ خَافَت مِن بَعْلِهَا نُشوزاً أَوْ إِعْرَاضاً فَلا جُنَاحَ عَلَیهِمَا أَن یُصلِحَا بَیْنهُمَا صلْحاً وَ الصلْحُ خَیرٌ وَ أُحْضرَتِ الأَنفُس الشحَّ وَ إِن تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیراً(۱۲۸)
و اگر زنى، از طغیان و سرکشى یا اعراضِ شوهرش، بیم داشته باشد، مانعى ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از پارهاى از حقوق خود، بخاطر صلح، صرف نظر نماید.) و صلح، بهتر است؛ اگر چه مردم (طبق غریزه حبّ ذات، در این گونه موارد) بخل مىورزند. و اگر نیکى کنید و پرهیزگارى پیشه سازید (و بخاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام مىدهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد). النساء : ۱۲۸
۸٫ یَستَفْتُونَک قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکمْ فى الْکَلَالَهِ إِنِ امْرُؤٌا هَلَک لَیْس لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصف مَا تَرَک وَ هُوَ یَرِثُهَا إِن لَّمْ یَکُن لهََّا وَلَدٌ فَإِن کانَتَا اثْنَتَینِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ ممَّا تَرَک وَ إِن کانُوا إِخْوَهً رِّجَالاً وَ نِساءً فَلِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظ الأُنثَیَینِ یُبَینُ اللَّهُ لَکمْ أَن تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِکلِّ شىْءٍ عَلِیمُ(۱۷۶)
از تو (در باره ارث خواهران و برادران) سؤال مىکنند، بگو: «خداوند، حکم کلاله (خواهر و برادر) را براى شما بیان مىکند: اگر مردى از دنیا برود، که فرزند نداشته باشد، و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را که به جا گذاشته، از او (ارث) مىبرد؛ و (اگر خواهرى از دنیا برود، وارث او یک برادر باشد،) او تمام مال را از آن خواهر به ارث مىبرد، در صورتى که (میّت) فرزند نداشته باشد؛ و اگر دو خواهر (از او) باقى باشند دو سوم اموال را مىبرند؛ و اگر برادران و خواهران با هم باشند، (تمام اموال را میان خود تقسیم مىکنند؛ و) براى هر مذکّر، دو برابر سهم مؤنّث است. خداوند (احکام خود را) براى شما بیان مىکند تا گمراه نشوید؛ و خداوند به همه چیز داناست.» النساء : ۱۷۶
۹٫ فَأَنجَیْنَهُ وَ أَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ کانَت مِنَ الْغَبرِینَ(۸۳)
(چون کار به اینجا رسید،) ما او و خاندانش را رهایى بخشیدیم؛ جز همسرش، که از بازماندگان (در شهر) بود. الأعراف : ۸۳
۱۰٫ وَ امْرَأَتُهُ قَائمَهٌ فَضحِکَت فَبَشرْنَهَا بِإِسحَقَ وَ مِن وَرَاءِ إِسحَقَ یَعْقُوب(۷۱)
و همسرش ایستاده بود، (از خوشحالى) خندید؛ پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم. هود : ۷۱
۱۱٫ قَالُوا یَلُوط إِنَّا رُسلُ رَبِّک لَن یَصِلُوا إِلَیْک فَأَسرِ بِأَهْلِک بِقِطعٍ مِّنَ الَّیْلِ وَ لا یَلْتَفِت مِنکمْ أَحَدٌ إِلا امْرَأَتَک إِنَّهُ مُصِیبهَا مَا أَصابهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصبْحُ أَ لَیْس الصبْحُ بِقَرِیبٍ(۸۱)
(فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانوادهات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند؛ مگر همسرت، که او هم به همان بلایى که آنها گرفتار مىشوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!» هود : ۸۱
۱۲٫ وَ قَالَ نِسوَهٌ فى الْمَدِینَهِ امْرَأَت الْعَزِیزِ تُرَوِدُ فَتَاتَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شغَفَهَا حُباًّ إِنَّا لَنرَاتَا فى ضلَلٍ مُّبِینٍ(۳۰)
(این جریان در شهر منعکس شد؛) گروهى از زنان شهر گفتند: «همسر عزیز، جوانش [= غلامش] را بسوى خود دعوت مىکند! عشق این جوان، در اعماق قلبش نفوذ کرده، ما او را در گمراهى آشکارى مىبینیم!» یوسف : ۳۰
۱۳٫ قَالَ مَا خَطبُکُنَّ إِذْ رَوَدتُّنَّ یُوسف عَن نَّفْسِهِ قُلْنَ حَش للَّهِ مَا عَلِمْنَا عَلَیْهِ مِن سوءٍ قَالَتِ امْرَأَت الْعَزِیزِ الْئََنَ حَصحَص الْحَقُّ أَنَا رَوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصدِقِینَ(۵۱)
(پادشاه آن زنان را طلبید و) گفت: «به هنگامى که یوسف را به سوى خویش دعوت کردید، جریان کار شما چه بود؟» گفتند: «منزّه است خدا، ما هیچ عیبى در او نیافتیم!» (در این هنگام) همسر عزیز گفت: «الآن حق آشکار گشت! من بودم که او را به سوى خود دعوت کردم؛ و او از راستگویان است! یوسف : ۵۱
۱۴٫ إِلا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنهَا لَمِنَ الْغَبرِینَ(۶۰)
بجز همسرش، که مقدّر داشتیم از بازماندگان (در شهر، و هلاکشوندگان) باشد!» الحجر : ۶۰
۱۵٫ وَ إِنى خِفْت الْمَوَلىَ مِن وَرَاءِى وَ کانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً فَهَب لى مِن لَّدُنک وَلِیًّا(۵)
و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسدارى از آیین تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقیم است؛ تو از نزد خود جانشینى به من ببخش… مریم : ۵
۱۶٫ قَالَ رَب أَنى یَکُونُ لى غُلَمٌ وَ کانَتِ امْرَأَتى عَاقِراً وَ قَدْ بَلَغْت مِنَ الْکبرِ عِتِیًّا(۸)
گفت: «پروردگارا! چگونه براى من فرزندى خواهد بود؟! در حالى که همسرم نازا و عقیم است، و من نیز از شدّت پیرى افتاده شدهام!» مریم : ۸
۱۷٫ یَأُخْت هَرُونَ مَا کانَ أَبُوکِ امْرَأَ سوْءٍ وَ مَا کانَت أُمُّکِ بَغِیًّا(۲۸)
اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود، و نه مادرت زن بد کارهاى!!» مریم : ۲۸
۱۸٫ إِنى وَجَدت امْرَأَهً تَمْلِکهُمْ وَ أُوتِیَت مِن کلِّ شىْءٍ وَ لهََا عَرْشٌ عَظِیمٌ(۲۳)
من زنى را دیدم که بر آنان حکومت مىکند، و همه چیز در اختیار دارد، و (به خصوص) تخت عظیمى دارد! النمل : ۲۳
۱۹٫ فَأَنجَیْنَهُ وَ أَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَهَا مِنَ الْغَبرِینَ(۵۷)
ما او و خانوادهاش را نجات دادیم، بجز همسرش که مقدّر کردیم جزء باقىماندگان (در آن شهر) باشد! النمل : ۵۷
۲۰٫ وَ قَالَتِ امْرَأَت فِرْعَوْنَ قُرَّت عَینٍ لى وَ لَک لا تَقْتُلُوهُ عَسى أَن یَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یَشعُرُونَ(۹)
همسر فرعون (چون دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: «نور چشم من و توست! او را نکشید شاید براى ما مفید باشد، یا او را بعنوان پسر خود برگزینیم!» و آنها نمىفهمیدند (که دشمن اصلى خود را در آغوش خویش مىپرورانند)! القصص : ۹
۲۱٫ وَ لَمَّا وَرَدَ مَاءَ مَدْیَنَ وَجَدَ عَلَیْهِ أُمَّهً مِّنَ النَّاسِ یَسقُونَ وَ وَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأَتَینِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطبُکُمَا قَالَتَا لا نَسقِى حَتى یُصدِرَ الرِّعَاءُ وَ أَبُونَا شیْخٌ کبِیرٌ(۲۳)
و هنگامى که به (چاه) آب مدین رسید، گروهى از مردم را در آنجا دید که چهارپایان خود را سیراب مىکنند؛ و در کنار آنان دو زن را دید که مراقب گوسفندان خویشند (و به چاه نزدیک نمىشوند؛ موسى) به آن دو گفت: «کار شما چیست؟ (چرا گوسفندان خود را آب نمىدهید؟!)» گفتند: «ما آنها را آب نمىدهیم تا چوپانها همگى خارج شوند؛ و پدر ما پیرمرد کهنسالى است (و قادر بر این کارها نیست.)!» القصص : ۲۳
۲۲٫ قَالَ إِنَّ فِیهَا لُوطاً قَالُوا نحْنُ أَعْلَمُ بِمَن فِیهَا لَنُنَجِّیَنَّهُ وَ أَهْلَهُ إِلا امْرَأَتَهُ کانَت مِنَ الْغَبرِینَ(۳۲)
(ابراهیم) گفت: «در این آبادى لوط است!» گفتند: «ما به کسانى که در آن هستند آگاهتریم! او و خانوادهاش را نجات مىدهیم؛ جز همسرش که در میان قوم (گنهکار) باقى خواهد ماند.» العنکبوت : ۳۲
۲۳٫ وَ لَمَّا أَن جَاءَت رُسلُنَا لُوطاً سىءَ بهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قَالُوا لا تخَف وَ لا تحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوک وَ أَهْلَک إِلا امْرَأَتَک کانَت مِنَ الْغَبرِینَ(۳۳)
هنگامى که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، از دیدن آنها بدحال و دلتنگ شد؛ گفتند: «نترس و غمگین مباش، ما تو و خانوادهات را نجات خواهیم داد، جز همسرت که در میان قوم باقى مىماند. العنکبوت : ۳۳
۲۴٫ یَأَیُّهَا النَّبىُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَک أَزْوَجَک الَّتى ءَاتَیْت أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَکَت یَمِینُک مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْک وَ بَنَاتِ عَمِّک وَ بَنَاتِ عَمَّتِک وَ بَنَاتِ خَالِک وَ بَنَاتِ خَلَتِک الَّتى هَاجَرْنَ مَعَک وَ امْرَأَهً مُّؤْمِنَهً إِن وَهَبَت نَفْسهَا لِلنَّبىِّ إِنْ أَرَادَ النَّبىُّ أَن یَستَنکِحَهَا خَالِصهً لَّک مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضنَا عَلَیْهِمْ فى أَزْوَجِهِمْ وَ مَا مَلَکت أَیْمَنُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْک حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً(۵۰)
اى پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداختهاى براى تو حلال کردیم، و همچنین کنیزانى که از طریق غنایمى که خدا به تو بخشیده است مالک شدهاى و دختران عموى تو، و دختران عمّهها، و دختران دایى تو، و دختران خالهها که با تو مهاجرت کردند (ازدواج با آنها براى تو حلال است) و هرگاه رن با ایمانى خود را به پیامبر ببخشد (و مهرى براى خود نخواهد) چنانچه پیامبر بخواهد مىتواند او را به همسرى برگزیند؛ امّا چنین ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه دیگر مؤمنان؛ ما مىدانیم براى آنان در مورد همسرانشان و کنیزانشان چه حکمى مقرّر داشتهایم (و مصلحت آنان چه حکمى را ایجاب مىکند)؛ این بخاطر آن است که مشکلى (در اداى رسالت) بر تو نباشد (و از این راه حامیان فزونترى فراهم سازى)؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است! الأحزاب : ۵۰
۲۵٫ فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فى صرَّهٍ فَصکَّت وَجْهَهَا وَ قَالَت عجُوزٌ عَقِیمٌ(۲۹)
در این هنگام همسرش جلو آمد در حالى که (از خوشحالى و تعجّب) فریاد مىکشید به صورت خود زد و گفت: «(آیا پسرى خواهم آورد در حالى که) پیرزنى نازا هستم؟!» الذاریات : ۲۹
۲۶٫ ضرَب اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَاَت نُوحٍ وَ امْرَأَت لُوطٍ کانَتَا تحْت عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صلِحَینِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنهُمَا مِنَ اللَّهِ شیْئاً وَ قِیلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّخِلِینَ(۱۰)
خداوند براى کسانى که کافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خیانت کردند و ارتباط با این دو (پیامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شوید همراه کسانى که وارد مىشوند!» التحریم : ۱۰
۲۷٫ وَ ضرَب اللَّهُ مَثَلاً لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا امْرَأَت فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَت رَب ابْنِ لى عِندَک بَیْتاً فى الْجَنَّهِ وَ نجِّنى مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظلِمِینَ(۱۱)
و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهاى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!» التحریم : ۱۱
۲۸٫ أَ یَطمَعُ کلُّ امْرِىٍ مِّنهُمْ أَن یُدْخَلَ جَنَّهَ نَعِیمٍ(۳۸)
آیا هر یک از آنها (با این اعمال زشتش) طمع دارد که او را در بهشت پر نعمت الهى وارد کنند؟! المعارج : ۳۸
۲۹٫ وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطبِ(۴)
و (نیز) همسرش، در حالى که هیزمکش (دوزخ) است، المسد : ۴